بنک

[ بُ ] (ع اِ) بن چیزی و خالص آن.
معرب است. یقال هؤلاء من بنک الارض؛ ای
من اصلها. (منتهی الارب) (آنندراج). اصل
چیزی و آن معرب است. یقال هولاء من
بنک الارض. (از ناظم الاطباء) (از اقرب ...

[ بُ نَ ] (اِ) بنه. جای. مکان. || جایی
که نقد و جنس در آن نهند. بنگاه. (فرهنگ
فارسی معین).

[ بُ ] (اِ) پوست بیخ ام غیلان باشد و آن
درختی است صحرایی در ولایت مصر.
(برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). اسم
فارسی قنب است و به هندی خار مغیلان
نامند. (تحفهٔ حکیم مؤمن). مانند قشوری
است که از ...

[ بُ نَ ] (اِ مصغر) مصغر بنه است یعنی
درخت کوچک. (برهان) (رشیدی) (آنندراج)
(جهانگیری) (ناظم الاطباء). بنه. بن درخت
کوچک. (فرهنگ فارسی معین). || نشان و
اثر. چنانکه گویند از فلانی یا از فلانه چیز
بنک نمانده ...

[ بَ نَ ] (اِ مصغر) مصغر بن است که
حبةالخضرا و چتلاقوچ باشد و آن بیشتر در
کوهها و جنگلها حاصل میگردد. (برهان) (از
فرهنگ فارسی معین). میوهٔ معروف.
(رشیدی). مصغر بن است که حبةالخضراء و
چتلاقوچ باشد و به قهوه مشهور ...

( ~.) (اِ.) = بنه : جای ، مکان ، جایی که نقد و جنس در آن نهند، بنگاه .

(بُ نَ)( اِ.)1 - ردّ پا. 2 - نشان و اثر هر چیز.

(بَ نَ) (اِ.) 1 - نوعی از قماش اطلس که بر آن گل های زربفت باشد. 2 - گل ها و نشان
ها که بر روی مهوشان از نوشیدن شراب بهم رسد، عرق که بر پیشانی ایشان نشیند.

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça بنک kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki بنک kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. بنک diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.