برزین

Farsça برزین nedir, Farsça - Farsça sözlük برزین ne demek?

[ بِ رِ ] (اِخ) ایلیانیکولایویچ.
مستشرق روسی (۱۸۱۸ -۱۸۹۶ م.) وی در
قازان استاد زبانهای عربی و فارسی بود و در
۱۸۴۲ م. سفری به ایران کرد. از آثارش طبع
قسمتی از جامع التواریخ رشیدی و
دستورزبان فارسی به ...

[ بَ ] (اِخ) در شاهنامه این نام گاه
مستقلاً و گاه به دنبال کلمات دیگر چون
آذربرزین و خرادبرزین و رامبرزین و غیره
آمده است. رجوع به این کلمات مرکب در
جای خود و رجوع به فهرست لغات شاهنامهٔ
ولف ...

[ بَ / بُ ] (اِخ) نام آتشکده ای که
لهراسب آن را به بلخ بنا نهاد:
به گه رفتن کان ترک من اندر زین شد
دل من زان زین آتشکدهٔ برزین شد.
ابوشکور.
یکی آذری ساخت برزین بنام
که بد با ...

[ بَ / بُ ] (اِخ) آذربرزین مهر. یکی
از سه آتشکدهٔ مهم عهد ساسانیان است و در
ریوند خراسان و خاص کشاورزان بوده
است :
نبیرهٔ جهانجوی گرگین منم
همان آتش تیز برزین منم.فردوسی.
بخاصه این دل بدبخت را بین ...

[ بَ ] (اِ) آتش. (برهان) (انجمن آرا)
(غیاث اللغات) (آنندراج). نار. (برهان).
انگشت افروخته. آذر:
ز برزین دهقان و افسون زند
برآورده دودی بچرخ بلند.نظامی.

|| برزن. (دهار). صحرا و کوی و محله.
(برهان). رجوع به برزن شود.

[ بِ ] (ع اِ) مشربه ای که از پوست
طلع خرما کنند. (اقرب الموارد). کوزه ای از
پوست طلع. (منتهی الارب). آبخوره از
پوست شکوفهٔ خرما. (آنندراج).


Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça برزین kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki برزین kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. برزین diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful