باغبان

(اِخ) دهی است جزء دهستان حومهٔ
بخش کرج شهرستان تهران که در ۱۰
هزارگزی باختر مرکز بخش و ۵۰ هزارگزی
شمال راه کرج به قزوین در کوهپایه واقع
است، ناحیه ای است سردسیر با ۳۵ تن سکنه
و آب آن از ...

(اِخ) احمدبن محمدبن عمربن
قاسم بن اسحاق باغبان اصفهانی، مکنی به
ابوالقاسم یا ابوالعباس. از صلحای اصفهان و
در طلب حدیث بود. او در بغداد، بشعبان سال
۴۹۳ هـ . ق. درگذشت. (از الانساب سمعانی ج
۱ ورق ۶۰).

(اِخ) غیاث الدین محمد باغبان از
ملازمان دربار گورکانی بود. رجوع به
حبیب السیر چ خیام ج ۴ ص ۳۷۹ شود.

(اِخ) ابوبکر محمدبن احمد باغبان
صوفی. از شیوخ بود و حدیث بسیار روایت
کرد. (از الانساب سمعانی ج ۱ ورق ۶۰).

[ غْ / غِ ] (ص مرکب، اِ مرکب)نگاهدارندهٔ باغ باشد. (هفت قلزم). در پهلوی
باغبان، آنکه حفاظت باغ و پرورش گلها و
درختهای میوه دار کند. (از حاشیهٔ برهان چ
معین). کسی که پرستاری از باغ میکند. (ناظم
الاطباء). باغ ...

[ په . ] (اِمر.) کسی که نگهبانی و پرورش گل های باغ را به عهده دارد.

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça باغبان kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki باغبان kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. باغبان diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.