بار

Farsça بار nedir, Farsça - Farsça sözlük بار ne demek?

بدین صورت شکلی از بئآر است در
سمعانی. رجوع به بئآر شود.

[ بارر ] (اِخ) نام قصبهٔ تجارتگاهی
است در آلزاس لورن که در ۱۴هزارگزی
شمال شلستاد واقع است و در جوار آب
معدنی گرم و جنگل بزرگی قرار دارد. (از
قاموس الاعلام ترکی ج ۲).

(اِخ) نام قصبه ای است در روسیه در
ایالت پودولیه بر نهر روق. در ۶۸هزارگزی
شمال شهر موهیلف واقع است و دارای یک
قلعه بر تخته سنگ میباشد. (از قاموس الاعلام
ترکی ج ۲).

(اِخ) سامی بیک آورده: نام قصبه ای است
در شمال غربی آرناؤدستان نزدیک ساحل
دریای آدریاتیک که طبق معاهدهٔ برلن به
قره طاغ واگذار شده است. در ۳۷هزارگزی
مغرب اشقودره (اسکودرا) در مسافتی قریب
به چهار میل در داخل ...

(اِخ) (چشمهٔ...) اسم مزرعه ای است از
مزارع بزینه رود زنجان، هوایش ییلاقی
محصولش دیمی و آبی از رودخانه مشروب



میشود. سکنه اش پنجاه خانوار است.
(مرآت البلدان ج ۴ ص ۲۳۱).

(اِخ) دهی است از دهستان ماروسک
بخش سرولایت شهرستان نیشابور که در
۳۰هزارگزی جنوب چکنه بالا واقع است.
منطقه ای است کوهستانی معتدل با ۱۶۷۱ تن
سکنه که بلهجهٔ کردی و فارسی سخن
میگویند. آبش از قنات و محصولش غلات و
شغل ...

(اِخ) ده کوچکی است از دهستان حومهٔ
بخش بستک شهرستان لار که در
۳۶هزارگزی جنوب خاور بستک کنار شوسهٔ
بستک به لنگه واقع است. دارای ۳۰ تن سکنه
میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۷).

(اِخ) (سوق البار) شهریست به یمن بین
صعده و عثر و آن بین خصوف و مینا است. (از
معجم البلدان: بار). و رجوع به سوق البار
شود.

(اِخ) (جزیرهٔ...) جزیره ای بحدود ولایت
فارس و سند: ازو [ از جزیرهٔ ارموس ] تا
جزیرهٔ بار که حدود ولایت فارس و سند است
هفتاد فرسنگ. (نزهة القلوب ج ۳ چ لیدن
۱۳۳۱ هـ . ق. ص ۱۸۶).

(اِخ) شهری است مقدم بر توراب و در
جانب شرقی شامی است و بنی رازح از
خولان قضاعه در آن ساکنند... (از معجم
البلدان). || دریاچهٔ زره بار (در
دوهزارگزی مغرب قلعهٔ مریوان) بمساحت
تقریبی ۲۴ کیلومتر مربع (شش ...

(اِخ) نام دهی است از ولایت طوس.
(برهان). نام شهری در نزدیکی طوس. (ناظم
الاطباء).

(اِخ) از دهات نیشابور است. (مرآت
البلدان ج ۱ ص ۱۵۵). از قرای نیشابور است.
(معجم البلدان) (سمعانی). قریه ای است از
مضافات نیشابور. (انجمن آرا) (آنندراج)
(جهانگیری) (رشیدی) (شعوری ج ۱ ورق
۱۶۰). رجوع به مراصدالاطلاع شود.

[ بارر ] (اِخ) ابراهیم بن فضل. راوی
دروغگویی بود. (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء).

[ بارر ] (ع ص) مهربان و بسیارخیر.
(منتهی الارب). ج، بَرَره. (اقرب الموارد)
(منتهی الارب). نیکوکار. (آنندراج) (مهذب
الاسماء) (غیاث). نکوکار. (غیاث). برکننده.
|| مطیع پدر و مادر. نیک
فرمانبرنده از پدر و مادر و مهربان نسبت ...

(اِ) پشتهٔ قماش و خروار و آنچه بر پشت
توان برداشت. (برهان). پشتواره است و آن
پشته ها باشد کوچک از هیزم و علف و غیره
که بر پشت بندند. کاره. (برهان: کاره). حمل و
بسته و هر چیز که ...

( اِ.) 1 - اجازه ، رخصت . 2 - اجازة حضور نزد شاه یا امیر. 3 - دفعه ، مرتبه .

یافتن (تَ) (مص ل .) اجازة ورود به بارگاه شاه یافتن .

(رّ) [ ع . ] (ص .) نیکوکار.

(ص .) بزرگ ، بزرگوار.

(پس .) به صورت پسوند در آخر برخی واژه ها معنای ساحل ، کنار و انبوهی می دهد
مانند: جویبار، زنگبار.

[ په . ] ( اِ.) 1 - آن چه که بر دوش انسان یا پشت چهارپا حمل شود. 2 - جرمی که در
اثر اختلال دستگاه گوارش بر روی زبان پیدا شود. 3 - میوة درخت ، بر. 4 - مترادف
کار. 5 - سنگینی . 6 - گناه . 7 - بچه ای که در شکم مادر است . 8 - ثروت ، تمول . 9
- مشقت ، رنج . 10 - مسئولیت ، تکلیف . ؛ ~ خود را بستن کنایه از: سود کلان به دست
آوردن (غالباً از راه های نامشروع ). ؛~ خود را به منزل رساندن کنایه از: موفق شدن
در کار خود.

[ فر. ] ( اِ.) میخانه ، جایی که در آن سرپایی نوشابه و خوراک خورند.


Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça بار kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki بار kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. بار diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful