بابائی

(اِخ) رجوع به مشایخ شود. (فرهنگ
جغرافیائی ایران ج ۷).

(اِخ) دهی از دهستان نودان بخش
کوهمره و نودان شهرستان کازرون.
۸هزارگزی راه فرعی چنار شاهیجان به
کتل پیرزن. کوهستانی، معتدل مالاریائی.
سکنهٔ آن ۳۵۲ تن. آب آن از چشمه و
محصول آنجا غلات، انگور و انجیر، شغل
اهالی زراعت، باغداری، قالی ...

(اِخ) دهی از دهستان آسپاس بخش
مرکزی شهرستان آباده ۴۸ هزارگزی جنوب
باختری اقلید. کنار راه فرعی احمدآباد به ده
بید و اقلید. جلگه سردسیر. سکنهٔ آن ۵۸ تن.
آب آن از چشمه و قنات و محصول آنجا
غلات و حبوبات ...

(اِخ) تیره ای از موری هفت لنگ
(جغرافیای سیاسی کیهان ص ۷۳). رجوع به
موری شود.

(اِخ) نامش باباالیاس و از مردم ایران
است. در آماسیه به پیشوائی برنشست و
مریدان بسیار گردآورد و در حضرت سلطان
اورخان تقرب یافت و سپس بسبب احتراز از
نزدیکی با او خود و مریدانش از ممالک
عثمانی رانده شدند. بابائی ...

(حامص) دعوی خودنمائی و کمال
نمودن :
بسکه موزونی بابائی مسلم داردت
از مضامین خوش بابافغانی خوشتری.
تأثیر (از آنندراج).
محمدسعید اشرف گوید:
مباش ایمن ز انداز حریف پرفن شیطان
که آدم روی دستش خورد با آن قدر و بابائی.
(از آنندراج).
(مجموعهٔ مترادفات ...

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça بابائی kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki بابائی kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. بابائی diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.