اغلب

[ اَ لَ ] (اِخ) ابن حرزم کلبی. شاعری
است از عرب. (از یادداشتهای مؤلف).

[ اَ لَ ] (اِخ) ابن عمروبن عبیدةبن
حارثة عجلی از بنی عجل بن لجیم از طائفهٔ
ربیعه از شاعران حماسه سرا و معمر بود. وی
جاهلیت و اسلام را درک کرد و بهمراه سعدبن
وقاص بجنگ رفت و در ...

[ اَ لَ ] (اِخ) ابن سالم بن عقال بن
خفاجه تمیمی از شجاعان و پیشوایان و جد
سلسلهٔ بنواغلب از ملوک افریقا بود. وی از
همدستان ابومسلم خراسانی بود و در قیام
علیه حکومت اموی یار وی بود و با ...

[ اَ لَ ] (اِخ) ابن ابراهیم بن اغلب بن
سالم مکنی به ابوعقال، حکمران پنجم از
سلسلهٔ اغالبه بود که پس از برادرش
بحکمرانی رسید. رجوع به بنی اغلب در همین
لغت نامه و اعلام زرکلی و قاموس الاعلام ...

[ اَ لَ ] (اِخ) بنو...، سلسله ای از
حکمرانان افریقا در زمان خلافت عباسیان
بودند که بر تونس و مراکش و صفحات دیگر
حکومت میکردند و دارالملک آنان شهر
قیروان بوده است. (از نزهة القلوب ج ۳
ص ۲۷۱). نام دولتی است ...

[ اَ لَ ] (ع ص، اِ) مرد چیره و
ستبرگردن و دلاور. ج، غُلب. (منتهی الارب)
(آنندراج): رجل اغلب؛ مرد چیره و
ستبرگردن و دلاور. ج، غُلب. (ناظم الاطباء).
ستبرگردن. (مهذب الاسماء نسخهٔ خطی)
(ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) (تاج
المصادر ...

(اَ لَ) [ ع . ] 1 - (ص تف .) بیشتر، اکثر. 2 - چیره تر.

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça اغلب kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki اغلب kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. اغلب diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.