ارمان

[ اِ رَ ] (اِخ) جِ فارسیِ اِرَم: تاریخ از
روزگار اِرَم گرفتند و ایشان ده گروه بودند
چون: عاد، ثمود، طسم [ جدیس ]، عملیق
[ عبیل ]، امیم، وبار، جاسم، قحطان و بر اثر
یکدیگر این جماعت بفنا شدند و ...

[ اِ ] (اِخ) نام شهر و مدینه ای.
(برهان). سرزمینی است در توران .
[ شهرکیست ] از کشانی، به ماوراءالنهر.
(حدود العالم). خان ارمان :
که افراسیاب اندر ارمان زمین
دو سالار کرد از بزرگان گزین.فردوسی.
که بیژن ندارد به ارمان ...

[ اِ ] (اِخ) یکی از خاورشناسان که
به اسلوب علمی در باب مصر و زندگانی
مصریان تصنیفی کرده است و مساعی او و
مَسپِرو موجب تربیت جوانان شد که خدمات
بزرگ بتاریخ مشرق قدیم موافق منابع جدیده
کردند. ...

[ اِ ] (اِ) هر چیز که آن بعاریت باشد.
(برهان).

[ اَ ] (اِ) نوعی از دارو باشد که بوی
آن ببوی قرفه ماند و بیخ دندان را سخت کند.
(برهان). و رجوع به ارمال و ارماک و ارمالک
شود.

[ اَ ] (اِ) آرزو. (جهانگیری)
(برهان). اَمَل . || حسرت.
(جهانگیری) (برهان) (اوبهی): ارمان حسرت
خوردن بود. (صحاح الفرس). || امید.
رَجاء:
نه امّید آن کایچ بهتر شوی تو
نه ارمان آن کم تو دل نگسلانی ...

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça ارمان kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki ارمان kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. ارمان diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.