مشتی

[ مِ ]۳(اِ) نوعی از حرير خام باشد که‌
آن را به‌غايت نازک و لطيف ببافند.
(جهانگيری). نوعی از جامهٔ لطيف و حرير
نازک باشد. (برهان). نوعی از جامهٔ حرير
به‌غايت نازک و لطيف. (فرهنگ رشيدی)
(انجمن آرا) (از آنندراج). جامه‌ای که پارچهٔ
آن لطيف و ...

[ مَ تا ] (ع اِ) خانهٔ زمستانی، مقابل‌
مصيف و مربع. موضعی که زمستان آنجا
گذارند. قشلاق. گرمسير. (يادداشت به خط
مرحوم دهخدا).
{P(1)
-رسم‌الخط فارسی از «مشتهی‌ََ» عربی است. P}{P(2)
-در غياث و آنندراج آرند: ...

[ مَ ] (ص نسبی، اِ)۱ مخفف و
محرف «مَشهدی» است. در قديم مردان‌
جاافتاده را مشتی لقب می‌دادند و کسی که به‌
زيارت مشهد رضا (ع) مشرف می‌شد مايل‌
بود که او را مشتی صدا کنند. (فرهنگ لغات‌
عاميانهٔ جمالزاده). مخفف مشهدی در تداول‌
عامه ...

(مَ) (ص . اِ.) (عا.) 1 - مشهدی ، لقب کسی که به زیارت مشهد رفته . 2 - لوطی ،
جوانمرد.

(مَ یا مُ) (اِ.) نوعی پارچة حریر و لطیف و نازک .

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça مشتی kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki مشتی kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. مشتی diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.