مسلم
Farsça مسلم nedir, Farsça - Farsça sözlük مسلم ne demek?
[ مُ لَ ] (ع ص) نعت مفعولی از سَلَم.
سلفشده و پيشخريدهشده. و رجوع به سَلم
شود.
- مسلمإليه؛ (اصطلاح فقه) بايع در بيع
سَلم.
- مسلمفيه؛ (اصطلاح فقه) مبيع در بيع
سَلم.
[ مُ لِ ] (ع ص، اِ) کسی که متدين به
دين اسلام باشد. (از اقرب الموارد) (ناظم
الاطباء) (از منتهی الارب). مسلمان. (مهذب
الاسماء) (دهار). آن که اسلام دارد.
(آنندراج). اسلامآورده. (يادداشت مرحوم
دهخدا). ج، مسلمون، مسلمين. || کسی که
مردم از دست ...
[ مُ لِ ] (اِخ) (نهر...) شعبهای از نهر
جهانگيری است و نهر جهانگيری منشعب
است از رود جراحی. و رود جراحی در
خوزستان جاری است و از مرتفعات شرقی
اين ايالت سرچشمه ميگيرد و به باتلاقهای
دورق (فلاحيه) ميريزد. (از يادداشت مرحوم
دهخدا).
[ مُ لِ ] (اِخ) ابن احمدبن ابیعبيدهٔ
بلنسی، معروف به صاحب قبله (از آن رو که
کثيرالصلوه بود). عالم به فلکيات و فقه و
حديث. در مکه از علیبن عبدالعزيز و به مصر
از مزنی و ربيعبن سليمان مرادی و يونسبن
عبدالاعلی و محمدبن ...
[ مُ لِ ] (اِخ) ابن الحجاجبن مسلم
القشيری نيشابوری (ولادت 204 هـ .ق. وفات
261 هـ .ق.). مکنی به ابوالحسين و ملقب به
امامالحافظ. از مردم خراسان و از محدثين
بزرگ قرن سوم هجری است. مولدش به
نيشابور بود و زندگيش در حجاز و ...
[ مُ لِ ] (اِخ) ابن عقبهبن رباح المزنی۱.
يکی از سرداران معاويه در جنگ صفين و از
سرداران يزيدبن معاويه در وقعهٔ حره و جنگ
با عبداللََّهبن حنظله. وی زمان پيغمبر (ص) را
درک کرد و چون در شورش مدينه از مدنيان
تعداد بیشماری ...
[ مُ لِ ] (اِخ) ابوالعلانيه. رجوع به
ابوالعلانيه (مسلم....) شود.
[ مُ لِ ] (اِخ) ابن عقيلبن ابیطالببن
عبدالمطلببن هاشم، مقتول به سال 60 هـ .ق.
از اجلهٔ بنیهاشم و کسی است که سيدالشهداء
او را به لقب ثقه ملقب فرموده. وی صاحب
رأی و علم و شجاعت بوده و در مکه اقامت
داشت. چون ...
[ مُ لِ ] (اِخ) ابن عوسجهٔ اسدی. از
طايفهٔ بنیاسد و از شهدای واقعهٔ کربلا در روز
عاشوراست.
[ مُ لِ ] (اِخ) ابن قريشبن بدران
العقيلی، ملقب به شرفالدوله و مکنی به
ابوالمکارم. در موصل و ديار ربيعه و مضر
امارت داشت. وی شيعیمذهب بود. و بعد از
وفات پدر به سال 453 هـ .ق. به امارت رسيد
و مدت 35 سال ...
[ مُ لِ ] (اِخ) ابن محرز، مکنی به
ابوالخطاب، متوفی به سال 140 هـ .ق. از
متقدمان در هنر غناء و موسيقی. اصلش
ايرانی است. پدرش مقيم مکه و از خدام کعبه
بود. مسلم در مکه پرورش يافت، سپس گاه
در اين شهر و ...
[ مُ لِ ] (اِخ) ابن محمود الشيرازی،
ملقب به ابوالغنايم و مکنی به ابوالقاسم. وی با
ملک معز حکمران يمن که در سال 598 هـ .ق.
مقتول گشت معاصر بود و کتاب «عجايب
الاسفار و غرايب الاخبار» را به نام وی
تصنيف نمود.
[ مُ لِ ] (اِخ) ابن مخشی. رجوع به
{P(1)
-المری. (الاعلام زرکلی). P}&{$20889$}ابومعاويه (مسلم...) شود.
[ مُ لِ ] (اِخ) ابنالوليد الانصاری.
شاعر دورهٔ عباسی، متوفی در سال 208 هـ .ق.
رجوع به صريع الغوانی شود.
[ مُ سَلْ لَ ] (ع ص) سپردهشده. (از
منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از دهار).
|| راضیشده به حکم قضا. (از منتهی
الارب) (از اقرب الموارد). || تمامکرده.
(دهار). || حواله شده. || امانتدادهشده.
(ناظم الاطباء). || درستکرده. (يادداشت
مرحوم ...
[ مُ سَلْ لِ ] (ع ص) کسی که صحيح و
سالم نگاه میدارد. || کسی که حمايت
ميکند رهائی و آزادی را. || آن که
میسپارد چيزی را به کسی. || آن که تسليم
ميشود و گردن مینهد به ...
(مُ سَ لَّ) [ ع . ] (اِمف .) باور کرده شده ، تسلیم شده ، حتمی ، قطعی .
(مُ لِ) [ ع . ] (اِفا.) مسلمان .
Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça مسلم kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki مسلم kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. مسلم diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.
Was this article helpful?
93 out of 132 found this helpful