نورس

[ نَ / نُو رَ ] (ن مف مرکب) نورسیده.
(ناظم الاطباء). میوهٔ نورسیده. (غیاث اللغات)
(آنندراج). نوبر. باکور. میوه که به تازگی
رسیده است. (یادداشت مؤلف). || هر چیز
تازه. (غیاث اللغات) (آنندراج). تازه. (ناظم
الاطباء).

[ نَ رَ ] (اِخ) محمدحسین دماوندی،
متخلص به نورس. از شاعران و خوشنویسان
قرن یازدهم هجری و از معاصران صائب
است. در جوانی به اصفهان رفته و چندی
ملازم محمدزمان خان بوده. او راست:
زدی بستی شکستی سوختی آزردی افکندی ...

[ نَ رَ ] (اِخ) محمدرشید قزوینی،
معروف به رشید و متخلص به نورس. از
شاعران قرن دهم هجری است. وی در عهد
عادل شاه دکنی به دکن رفت و از ملازمان شاه
نوازخان شد. او راست:
ز من دو چیز به میراث ...

(نُ رَ) (ص مف .) نو رسیده ، جوان .

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça نورس kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki نورس kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. نورس diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.