نور

Farsça نور nedir, Farsça - Farsça sözlük نور ne demek?

(ع اِ) روشنائی. (ترجمان علامهٔ
جرجانی ص ۱۰۲) (مهذب الاسماء)
(آنندراج). روشنی هرچه باشد، یا شعاع
روشنی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
ضیاء. سنا. ضوء. شید. فروغ. (یادداشت
مؤلف). کیفیتی که بوسیلهٔ حس بینائی درک
میشود و به وساطت آن اشیا ...

[ نَ ] (ع اِ) شکوفه. (منتهی الارب)
(آنندراج) (مهذب الاسماء). زهر. (اقرب
الموارد). غنچه. (منتهی الارب) (آنندراج).
شکوفهٔ سفید. (منتهی الارب) (غیاث
اللغات) (از اقرب الموارد). شکوفهٔ درخت.
(دهار). واحد آن نَورة است. (از اقرب
الموارد). ج، انوار: ...

[ نَ وَ ] (ع اِ) نام گروهی مردمان که به
خانه به دوشی و دوره گردی عادت دارند و در
آسیا و اروپا و افریقا و امریکا به سر می برند و
از راه دزدی و گدائی و فال ...

(اِخ) نامی از نامهای خدای تعالی.
(مهذب الاسماء). از نامهای خدای تعالی
است، به حکم آیت: {/Bاَللََّهُ نُورُ اَلسَّمََاوََاتِ وَ
اَلْأَرْضِ ۱-۵۲۴:۳۵/}. (از فرهنگ مصطلحات عرفا
ص ۴۰۴ از شرح گلشن راز ص ۵ و
اصطلاحات صوفیه، نسخهٔ خطی). ...

(اِخ) یکی از بخش های شهرستان آمل
است و در قسمت غربی شهرستان آمل واقع و
محدود است از طرف شمال به دریای
مازندران، از جنوب به خطالرأس
سلسله جبال البرز، از مشرق به بخش مرکزی
آمل، از مغرب به ...

(اِخ) دهی است از دهستان ماهیدشت
بالا از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان،
در ۳۵ هزارگزی جنوب شرقی کرمانشاهان
بر کنار رودخانهٔ مرک، در دشت سردسیری
واقع است و ۲۰۵ تن سکنه دارد. آبش از
رودخانهٔ مرک، محصولش غلات و حبوبات
و ...

(اِخ) از شاعران قرن نهم هجری و از
معاصران امیر علیشیر نوائی است. او راست:
تو را نیلوفری پیراهن و من مانده حیرانش
که سر برمی زند خورشید هر روز از گریبانش.
(از صبح گلشن ص ۵۵۸) (مجالس النفایس
ترجمهٔ فخری ص ...

(اِخ) بدرالدین یزدی، متخلص به نور.
این ابیات را مؤلف روز روشن از او نقل کرده
است:
گه تاب کمند مشکبار تو کشم
گه غصهٔ چشم پرخمار تو کشم
بر دل ز نهال وصل یک شاخ نماند
آخر به کدام برگ بار ...

(اِخ) قطب عالم، فرزند شیخ ملاء الحق
بنگاله ای، متخلص به نور. از پارسی گویان و
عارفان قرن نهم هجری هندوستان است. به
سال ۸۴۸ هـ . ق. در قصبهٔ پندرهٔ مرشدآباد هند
درگذشت. او راست:
کردیم بسی سپیدسیمی
اما نشد این ...

(اِخ) محمدنورالدین گیلانی، متخلص به
نور. از شاعران ایرانی مقیم هند است. وی به
عهد اکبرشاه به سال ۹۸۳ هـ . ق. با برادرش
حکیم ابوالفتح بن ملا عبدالرزاق به هندوستان
رفت و در دهلی مقیم شد. او راست:
مدت ...

(اِخ) محمدنوراللََّه مرادآبادی (مولانا...).
از عرفا و شاعران پارسی گوی قرن سیزدهم
هجری هندوستان و مرید و خلیفهٔ مولوی
عبدالرحمان است و همهٔ عمر بر مزار مرشد
در لکهنو معتکف بود و کتابی در شرح رسالهٔ
کلمةالحق عبدالرحمان به عنوان نور مطلق ...

(اِخ) محمدنوربخش اکبرآبادی،
متخلص به نور. از پارسی گویان هندوستان
است. ظاهراً در قرن سیزدهم هجری
می زیسته و با مؤلف صبح گلشن معاصر بوده
است. او راست:
ای اشک دم به دم رخم از گرد غم مشوی
کاین خاک بر ...

(اِخ) نورمحمدهادی. از پارسی گویان
هند است. او راست:
ای زلف مسلسل که طراز سر دوشی
تا چند به آزار من دلشده کوشی؟
(از صبح گلشن ص ۵۹۹).
و رجوع به فرهنگ سخنوران شود.

[ ع . ] (اِ.) 1 - روشنایی ، فروغ . مق تاریکی ، ظلمت . 2 - شعاع . 3 - قدرت دید،
سو. 4 - سورة بیست و چهارم از قرآن کریم . 5 - رونق ، جلوه .

(نَ یا نُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - شکوفة سپید. 2 - شکوفه . 3 - غنچه . ج . انوار.


Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça نور kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki نور kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. نور diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful