نای

(اِمص) فخر. مباهات. (از برهان قاطع)
(ناظم الاطباء). و نائیدن مصدر آن است، یعنی
مباهات کردن. (آنندراج) (انجمن آرا).

(اِ) نیی باشد که مطربان نوازند و به
عربی مزمار خوانند. (برهان قاطع). چوبی
میان تهی که آن را می نوازند. (آنندراج). نی که
آن را نوازند. (غیاث اللغات). نی نوازندگی.
(فرهنگ نظام). نی باشد که می نوازند. (انجمن
آرا). ...

(اِخ) نام قلعه ای است.
(جهانگیری). دزی بود که مسعود در آنجا
دربند بود. (فرهنگ خطی). نام قلعه ای که
مسعودسعد در آن قلعه محبوس بوده. (برهان
قاطع):
تا ببینی که به یک سال کند
پر ز دینار و درم قلعهٔ نای.فرخی.
ز ...

(اِخ) از دهات دهستان بالاولایت
بخش حومهٔ شهرستان کاشمر است و در ۱۴
هزارگزی شمال شرقی کاشمر و ۶ هزارگزی
شمال جادهٔ شوسهٔ عمومی مشهد به کاشمر.
در دامنهٔ معتدل هوائی واقع است و ۶۷۴ تن
سکنه دارد. آبش از قنات ...

(اِ.) 1 - نِی ، ساز بادی . 2 - گلو، حلقوم . 3 - لوله ای غضروفی که از گلو به
پایین جلوی مری قرار دارد و هوا را به شش ها می رساند.

[ ع . نأی ] (اِ.) دوری ، جدایی .

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça نای kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki نای kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. نای diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.