مه

Farsça مه nedir, Farsça - Farsça sözlük مه ne demek?

[ مَ ] (حرف ربط) حرف نهی به معنی نه.
(ناظم الاطباء). به معنی نه باشد که حرف نفی
است و به عربی لا گویند و افادهٔ معدوم شدن و
نابود گردیدن هم می کند مثل مه این ماند و مه
آن، ...

[ مَ ] (پسوند) مزید مؤخر امکنه: ویمه،
میمه، اذرمه. (یادداشت مؤلف).

[ مَ ] (ترکی، پسوند) در ترکی مزید
مؤخری است که در عقیب مفرد امر مخاطب
درآید و گاه مانند «مک» مجموع مرکب معنی
مصدری دهد و گاه معنی اسم ذات، چون:
سورتمه، قورمه، دگمه، یورتمه، چاتمه،
چکمه، دلمه، قاتمه، یارمه، باسمه، سخلمه ...

[ مَ ] (اِ) قلم و کلک. (برهان). قلم و خامه
و کلک. (ناظم الاطباء). || تل ریگ.
(برهان). تل ریگ و تودهٔ ریگ. (ناظم
الاطباء):
شمس رخشان که کشور آراید
تا نبوسد ستانهٔ در تو
نتواند که کشور ...

[ مَ ] (اِ) کماج فلکه و بادریسهٔ خیمه.
(یادداشت مؤلف):
مه فتاده عمود بشکسته
میخ سوده طناب بگسسته.
سنایی (در صفت خیمهٔ عمر پیر).

[ مَ هْ ] (اِ) مخفف ماه. مانک. قمر. (ناظم
الاطباء):
به دل ربودن جلدی و شاطری ای مه
به بوسه دادن جان پدر بس اژکهنی.شاکر.
شکوفه همچو شکاف است و میغ دیباباف
مه و خور است همانا به باغ ...

[ مَ هْ ] (ع اِ فعل) یعنی بازایست و چون آن
را متصل کنند تنوین در آن داخل کرده مَهٍ
میگویند، مانند: مَهٍ مَهٍ. (از ناظم الاطباء) (از
منتهی الارب). به معنی بازایست و هو اسم
فعل، فان وصلت نونت ...

[ مَ هْ ] (ع اِ) به معنی ما، یعنی چه و چیست.
(ناظم الاطباء). ادات استفهام. ابن مالک گفته
است: مه همان «ما»ی استفهام است که الف
آن حذف و به «ها» وقف شده است. (از معجم
متن ...

[ مَ هـ هـ ] (ع مص) نرمی کردن: مَهَّ الابلَ مَهّاً؛
نرمی کرد با وی. (از منتهی الارب) (از اقرب
الموارد) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء).

[ مِ هْ ] (اِ) میغ و نزم و آن بخاری باشد تیره
و ملاصق زمین. (برهان). بخار آب نسبةً
متراکمی است که در فصول سرد (پاییز،
زمستان و اوایل بهار) در مجاورت سطح
زمین تشکیل می شود. معمولاً تشکیل مه ...

[ مِ هْ ] (ص، اِ) بزرگ و سردار قوم.
(آنندراج). رئیس و پیشوا. (ناظم الاطباء).
مهینه. (اوبهی). مقدم. سرور. مقابل که :
یکی داستان زد بر این مرد مه
که درویش را چون برانی ز ده.فردوسی.
سپهبد ز کوه اندرآمد ...

[ مِ ] (فرانسوی، اِ) نام ماه پنجم از سال
فرنگیان. (ناظم الاطباء). ماه معادل ثلث دوم
و سوم اردیبهشت و ثلث اول خرداد.
- جشن اول ماه مه؛ (برابر یازدهم
اردی بهشت) جشنی است ...

[ ] (اِ) به هندی عسل است. (مخزن
الادویه).

(مَ) (اِ.) مخفف ماه .

( ~. ) [ په . ] 1 - حرف نفی به معنای «نه ». 2 - نشانة دعای منفی که قدما به کار
می بردند.

( ~. ) (اِ.) بخاری است که گاهی در هوای مرطوب تولید می شود و در فضا پراکنده می
گردد.

(مِ) [ په . ] (ص .) بزرگ ، سرور. ج . مهان . مق که .

( ~. ) [ فر. ] (اِ.) پنجمین ماه از سال میلادی .


Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça مه kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki مه kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. مه diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful