موش

(اِ) جانور چارپای کوچکی از
حیوانات قاضمه که دمبی دراز دارد و در همه
جای کرهٔ ارض فراوان است. (از ناظم
الاطباء). جانوری است معروف که به عربی
فاره گویند. (آنندراج) (برهان). پستانداری
است کوچک از راستهٔ جوندگان که مواد
غذایی ...

[ ] (اِ) گریه و نوحه باشد. (برهان).
گریه و زاری باشد. (آنندراج).

[ مَ ] (ع مص) جستن بقیهٔ خوشهٔ
انگور را. (منتهی الارب). چیدن باقی ماندهٔ
خوشه های انگور را. (ناظم الاطباء). جستن
بقیهٔ انگور را. (آنندراج).

1 - (اِ.) جانور پستاندار از راستة جوندگان با جثة کوچک یا متوسط ، پوزة دراز، گوش
های تقریباً کوچک و دم دراز به رنگ های سیاه ، خاکستری و سفید است و انواع گوناگون
دارد. این جانور بسیار موذی و خطرناک است . و همیشه موجب خسارات سنگین برای انسان
می شود. 2 - (ص .) ذلیل ، خوار. 3 - (کامپیوتر) موس ، ماوس . ؛~دواندن (کن .) اخلال
کردن . ؛دیوار ~داره ~گوش داره (کن .) هر حرفی را نباید هر جا زد.

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça موش kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki موش kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. موش diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.