ملخ

[ مَ لَ ] (اِ) ترجمهٔ جراد. (آنندراج).
معروف است، به عربی جراد گویند. (انجمن
آرا). جانورکی بال دار که گاه خسارت و زیان
بسیار وارد می آورد و کشت و زرع را به
طوری نابود می کند که مورث ...

[ مَ ] (ع مص) رفتار سخت و
سخت رفتن. گویند: ملخ القوم ملخة صالحة؛
اذا ابعدوا فی الارض. (منتهی الارب) (از
اقرب الموارد). ملخ القوم؛ یعنی دور رفتند آن
قوم در زمین. (ناظم الاطباء). || آمد و ...

[ مُ لُ ] (اِخ) (MMM ملک) یکی از
پروردگاران مردم کارتاژ که بعل هم خوانده
می شده، شهر بعلبک در سوریه به نام این
پروردگار است. دست کم در سال بایستی یک
کودک آنهم یگانه فرزند خاندان بزرگی به ...

(مَ لَ)(اِ.) حشره ای است موذی از راست بالان که دارای قطعات دهانی خرد کننده و
دگردیسی ناقص است . این حشره دارای دو زوج بال است . پاهای عقبی اش برای جستن رشد
زیاد کرده است .

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça ملخ kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki ملخ kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. ملخ diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.