مداد

[ مَ دْ دا ] (ع اِ) در گیاه شناسی، یکی از
اقسام یونجه که به نام یونجهٔ وحشی موسوم
است. (فرهنگ فارسی معین). || (ص)
مدادفروش. مدادی. (از متن اللغة). || اسبی ...

[ مِ ] (ع اِ) سیاهی دوات.
(منتهی الارب) (غیاث اللغات) (ترجمان
علامهٔ جرجانی ص ۸۷). مرکب. (تحفهٔ حکیم
مؤمن). حبر که بدان نویسند. (از متن اللغة).
نقس. (اقرب الموارد). هر ماده ای که با آن چیز
نویسند. (فرهنگ فارسی معین). ...

[ مِ / مَ ] (از ع، اِ) قلمی چوبین مجوف
که در تهیگاه آن مادهٔ جامدی موسوم به
«گرافیت» تعبیه شده و گرافیت به جای نقس و
مرکب آن است. (یادداشت مؤلف). قلم مانندی
که در جوف آن مادهٔ سیاه ...

(مِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - مرکب . 2 - نوعی قلم که دارای مغزی به رنگ های مختلف است که
از آن برای نوشتن یا نقاشی کردن استفاده می کنند.

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça مداد kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki مداد kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. مداد diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.