محول

[ مُ حْ وِ ] (ع ص) نعت است از
اِحْوال.
- صبی محول؛ کودک یک ساله.
- ناقة محول؛ ماده شتری که پس از کرهٔ
ماده، نر زاید و بالعکس. مُحَوِّل.

[ مَ ] (ع ص) ساعی و نمام.
(منتهی الارب مادهٔ م ح ل). ماحل.
(منتهی الارب). || قحطرسیده. قحطزده:
ارض محول؛ زمین قحطرسیده.
(ناظم الاطباء) (منتهی الارب).

[ مُ ] (ع اِ) جِ محل. (ناظم الاطباء).

[ مُ حَ وْ وِ ] (ع ص) نعت فاعلی از
تحویل. حال گردان. (یادداشت مرحوم
دهخدا). بگرداننده. (یادداشت مرحوم
دهخدا). گرداننده. (غیاث). برگرداننده و
مبدل کننده و تغییردهنده. دیگرگون کننده.
(ناظم الاطباء):
اگر محول حالِ جهانیان نه قضاست
چرا مجاری ...

[ مُ حَ وْ وَ ] (ع ص) سپرده کرده شده.
(غیاث) (آنندراج). سپرده شده. تحویل شده.
واگذارشده. || مبدل شده و برگردانیده شده.
(ناظم الاطباء). تغییر حال داده.

[ مُ حَ وْ وَ ] (اِخ) شهرکی است نیکو و
پاکیزه و خرم با بستانها و میوه های بسیار و
بازارها و آبها، در یک فرسنگی بغداد. (معجم
البلدان). موضعی است غربی بغداد.
(آنندراج).
- باب محول؛ محلهٔ ...

(مُ حَ وِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - سپرنده ، تحویل دهنده . 2 - گرداننده ، تغییر
دهنده . 3 - حواله کننده . 4 - ناقه ای که آبستن شود بعد از گشن یافتن .

(مُ حَ وَّ) [ ع . ] (اِمف .) واگذار شده .

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça محول kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki محول kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. محول diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.