محل

Farsça محل nedir, Farsça - Farsça sözlük محل ne demek?

[ مَ ] (ع اِ) مکر. - بدی. - فریب.
(منتهی الارب) (ناظم الاطباء). - گرد.
(منتهی الارب). گرد و غبار. (ناظم الاطباء).
- خشکسال. ...

[ مَ ] (ع مص) خشکسال رسیدن زمین
و قحطزده شدن آن. (از منتهی الارب) (از
ناظم الاطباء). قحط سال افتادن. - سعایت
کردن نزد سلطان. (از منتهی الارب). سعایت
کردن از کسی نزد سلطان. ...

[ مُ حُ ] (ع اِ) ججِ محالة. (منتهی
الارب). رجوع به محالة شود.

[ مَ حِ ] (ع ص) آنکه برافتد چندانکه
درمانده گردد. (منتهی الارب). آنکه برانند او
را چندانکه درمانده گردد. (آنندراج). آنکه
رانده شود و طرد کرده شود چندان که مانده
گردد. (ناظم الاطباء).

[ مَ حِ ل ل ] (ع مص) واجب شدن حق
کسی بر دیگری. (از منتهی الارب) (ناظم
الاطباء). - (اِ) جای کشتن هدی. (منتهی
الارب). جای کشتن قربانی. (ناظم الاطباء).

[ مُ حِ ل ل ] (ع ص) از حرم بیرون آمده.
(منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (ناظم
الاطباء). - شکنندهٔ حرمت حرام: رجل
محل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از احرام
بیرون آمده. (از منتهی الارب). ...

[ مَ حَ ل ل ] (ع مص) فرود آمدن در
جایی. (منتهی الارب) (آنندراج). حل. حلول.
حَلَل. (منتهی الارب). - فرود آوردن کسی
را در جایی. (آنندراج).

[ مَ حَ ل ل ] (ع اِ) جای فرود آمدن.
(منتهی الارب) (آنندراج). جایی که در آن
توقف کنند و سکنی نمایند. (از ناظم الاطباء).
آنجا که بدان درآیند. جای درآمدن.
درآمدنگاه. جای باش. (یادداشت مرحوم
دهخدا). موقف و موضع. ...

(مَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) خشک سال رسیدن زمین را، قحط زده شدن . 2 - سعایت کردن
نزد سلطان . 3 - (مص م .) رنج دادن کسی را به سعایت . 4 - (اِمص .) خشک سالی ، قحط
. 5 - (ص .) مرد بی خبر و بی فایده . 6 - (اِ.) مکر، فریب .

(مُ حِ لّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - از حرم بیرون آینده . 2 - مرد شکنندة حرمت حرام . 3
- مردی که هیچ بر عهدة خود ندارد. 4 - مردی که ماه حرام یا امر حرام را حرمت ننهد.
5 - گوسفند که چون گیاه بهار بخورد شیر فرود آرد.

(مَ حَ لّ) [ ع . ] (اِ.) جا، مکان .


Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça محل kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki محل kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. محل diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful