گلو

Farsça گلو nedir, Farsça - Farsça sözlük گلو ne demek?

[ گُ / گَ ] (اِ) در اوستا گَرَه (گلو)،
پهلوی گروک ، سانسکریت گَلَه ، لاتینی
گولا، ارمنی کول (فروبرده، بلعیده)،
کردی گَرو، افغانی غاره ، غرئی (گردن،
قصبة الریه)، استی قور (غیرقطعی)،
سنگلیچی غر، خوانساری گلی ، دزفولی ...

[ گِ / گُ ] (اِ) کنایه از خوردن و شهوت
طعام :
مکن ز بهر گلو خویشتن هلاک و مرو
به صورت بشری ور به سیرت مگسی.
ناصرخسرو.

ایر و گلو، ایر و گلو کرد مرا دنگ و دلو
هرکه از ...

[ گَ لُ ] (اِخ) دهی است جزء دهستان
دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر
واقع در ۲۱هزارگزی شمال باختری ورزقان
و ۱۲۵۰۰گزی ارابه رو تبریز به اهر. هوای آن
معتدل و دارای ۴۹۹ تن سکنه است. آب آن
از ...

[ گَ ] (اِخ) دهی است از دهستان اوجان
بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع در
۵هزارگزی خاور بستان آباد و ۵هزارگزی راه
شوسهٔ اردبیل به تبریز. هوای آن سرد و دارای
۳۳۳ تن سکنه است. آب آن از چشمه ...

[ گِ ] (اِخ) دهی است از دهستان منوجان
بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در
۵۵۰۰۰گزی جنوب باختری و ۶۰۰۰گزی
باختر راه فرعی کهنوج به میناب. هوای آن
سرد و دارای ۲۰۰ تن سکنه است. آب آن از
رودخانه و محصول ...

[ گُ ] (اِخ) دهی است از دهستان
پائین شهر بخش میناب شهرستان بندرعباس
واقع در ۱۸۰۰۰گزی باختر میناب و
۵۰۰۰گزی شمال راه فرعی بندرعباس به
میناب. هوای آن گرم و دارای ۲۵۰ تن سکنه
است. آب آن از رودخانه ...

(گِ یا گَ) (اِ.) 1 - قسمت جلوی گردن ، مجرای غذا و هوا در درون گردن ، حلق . 2 -
لوله یا مجرای باریکی که یک مخزن را به دهانه پیوند می دهد (فنی ). ؛ ~پیش چیزی
(کسی ) گیر کردن (کن .) سخت خواهان آن کس بودن .


Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça گلو kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki گلو kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. گلو diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful