گلابی

[ گُ ] (اِ مرکب) قسمی از امرود و
اقسام آن بسیار است. بلخی، نطنزی [ نظیر ]،
عباسی و امیری. (آنندراج). امرود. (غیاث).
از جمله میوه هایی که دانه های آن لعاب بسیار
دارد. (گیاه شناسی گل گلاب ص ۲۲۷).
سفرجل. شاه ...

[ گُ ] (اِخ) دهی است از دهستان
طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع
در ۴۸هزارگزی باختر کوهدشت و
۴۸هزارگزی باختر اتومبیل رو خرم آباد به
کوهدشت. هوای آن معتدل و دارای ۱۲۰ تن
سکنه است. آب آن از ...

[ گُ ] (اِخ) چشمه... از بلوکات
داراب و سرچشمه رود شاهیجان است.
(فارسنامهٔ ناصری گفتار دوم ص ۱۹۹).

(گُ) (اِ.) 1 - از جمله میوه هایی که دانه های آن لعاب بسیار دارد و تقریباً به شکل
بیضی است . 2 - وسیله ای بیضی شکل که مانند توپ از باد پُر می شود و از آن در ورزش
مشت زنی استفاده می کنند.

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça گلابی kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki گلابی kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. گلابی diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.