کیش

(اِ) دین و مذهب. (فرهنگ رشیدی).
به معنی دین و مذهب و ملت هم آمده است.
(برهان). مرادف آیین و مذهب است.
(آنندراج). ملة. (دهار) (ترجمان القرآن)
(منتهی الارب). در اوستا، تکئشه (اعتراف،
عهد). پهلوی، کش . ارمنی، کش . در اوستا،
تکئشه درمورد ...

(اِخ) نام جزیره ای است در دریای
پارس، جواهرآلات فاخر و مروارید و قطعه و
بالشهای زردوز از آنجا آرند، و هوای آن
به غایت گرم باشد. (از صحاح الفرس). نام
جزیره ای است که به هرموز مشهور است، و
وجه ...

(اِخ) از شهرهای اکد بوده است.
(ایران باستان ج ۱ ص ۱۱۳).

(اِخ) شهری است به ماوراءالنهر
نزدیک سمرقند که در این زمان او را شهر سبز
خوانند. (فرهنگ اوبهی). رجوع به کش شود.

[ په . ] (اِ.) دین ، مذهب ، آیین .

(اِ.) 1 - پر مرغ (مطلقاً). 2 - پری که بر تیر نصب می کردند (خصوصاً) تیر چارکیش :
تیر چهار پر.

(اِ.) جعبه ، تیردان .

(اِ.) نوعی پارچه که از کتان بافند.

(اِ.) 1 - حرکتی در بازی شطرنج که باعث تهدید شاه شده و شاه ناگزیر به تغییر خانه
خود می شود. 2 - کلمه ای برای راندن پرندگان .

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça کیش kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki کیش kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. کیش diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.