کنف

Farsça کنف nedir, Farsça - Farsça sözlük کنف ne demek?

[ کَ نَ ] (اِ) ریسمان را گویند که از
پوست کتان تابند و آن به غایت محکم و
مضبوط می باشد. (برهان). همان کنب
است... یعنی ریسمان که از پوست ...

[ کَ نَ ] (ع اِ) کرانه و جانب و ناحیه و
طرف. (برهان). جانب و کناره. (غیاث). کرانه
و جانب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم
الاطباء). جانب. (اقرب الموارد):
هم ز حق ترجیح یابد یک طرف
زآن دو یک ...

[ کَ ] (ع مص) دست بر سر پیمانه
نهادن وقت پیمودن، تا بگیرد گندم و جز آن.
(منتهی الارب). دست بر سر پیمانه نهادن کیال
وقت پیمودن تا بگیرد گندم و جز آن.
(آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب ...

[ کُ نُ ] (ع ص، اِ) جِ کَنوف و کنیف.
(ناظم الاطباء). جِ کَنیف. (اقرب الموارد). جِ
کنیف. مستراحها. مبالها. (فرهنگ فارسی
معین): «و این نام غایط از آن افتاد که
عرب را کنف نبود در جدران، ...

[ کُ ] (ع اِ) جِ کَنوف و کَنیف. (منتهی
الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). و رجوع به
کُنُف و کَنیف شود.

[ کِ ] (ع اِ) توشه دان شبان که در آن
آلات خود را نگاه دارد. (از منتهی الارب)
(آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
|| کیسهٔ رخت ریزه و ردی تاجر. (منتهی
الارب) (آنندراج). کیسه ای ...

[ کِ نِ ] (ص) (در تداول عامه) شرم زده
و افسرده. وجههٔ خود را از دست داده: «دختر
یک باره کنف شد و احساس حقارت شدیدی
کرد». (فرهنگ فارسی معین). || دارای
چین و چروک و ...

(کَ نَ) [ معر. ] (اِ.) گیاهی است از تیرة پنیرک که از ساقة آن الیافی به دست می
آید که برای تهیة گونی ، طناب و پارچه های خشن به کار می رود.

( ~ .) [ ع . ] (اِ.) 1 - جانب ، کرانه ، طرف . 2 - نگاه داری ، حمایت . 3 - سایه ،
ظل .


Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça کنف kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki کنف kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. کنف diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful