کست

[ کَ ] (ص) فضیح و شرم آور.
|| چرکین و ناپاک. || فرومایه. (ناظم
الاطباء). || گست. زشت. (اوبهی). نازیبا.
(یادداشت مؤلف): اگر بهتر نگریسته شود
خبث عقیدت او در طلعت ...

[ کَ ] (اِ) یک قسم گوهر آبی رنگ
مایل به سرخی. (ناظم الاطباء).

[ کُ ] (ع اِ) داروئی است که قسط نیز
گویند. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب
الموارد). رجوع به کسط شود.

[ کُ ] (اِ) در زبان پهلوی به معنی جهت
و سمت و ناحیه بوده است و ماداکست یعنی
ناحیهٔ مد. (یادداشت مؤلف). کوست. به معنی
طرف و سوی و جهت و ناحیه و حومه و
ایالت. (فرهنگ پهلوی فره ...

[ کُ ] (اِ) کلم. (ناظم الاطباء).

[ کِ ] (جملهٔ استفهامی) مخفف که
است. (ناظم الاطباء). کیست. رجوع به که و
کیست شود.

[ کُ ] (اِخ) از دانشمندانی است که
نقشهٔ تخت جمشید را ترسیم کرد و
حجاریهای جالب کشف و طرح نمود. (از
ایران باستان ج ۱ ص ۵۶).

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça کست kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki کست kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. کست diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.