قمع

[ قَ ] (ع مص) به عمود زدن کسی را.
|| چیره شدن بر کسی و خوار و ذلیل
گردانیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد):
امن راهها و قمع مفسدان... به سیاست منوط.
(کلیله و دمنه).
هادی امت و ...

[ قَ مَ ] (ع مص) کوهان کردن و فراهم
آمدن پیه در کوهان. || سفوف کردن دواء.
|| خاشاک افتادن در چشم. (اقرب الموارد)
(منتهی الارب). || تباه شدن کنج ...

[ قَ مَ ] (ع اِ) غبارمانندی که در هوا بالا
برآید. || سر حلقوم و طرف آن یا طبق
حلقوم که مجرای دم است تا شش. (منتهی
الارب) (از اقرب الموارد). || ...

[ قَ مِ ] (ع ص) بعیر قمع؛ شتر
بزرگ کوهان. || سنام قمع؛ کوهان بزرگ.
(اقرب الموارد) (منتهی الارب). || طَرف
قَمِع؛ چشم آبله ریزه برآورده. || فرس قمع؛
ای هیوب. ...

[ قِ مَ ] (ع اِ) قیف سر خنورهای سرتنگ
که بر سرآن گذاشته روغن و جز آن در وی
ریزند. (منتهی الارب). آلتی است که بر دهان
آوند نهند و در آن روغن و جز آن ریزند.
(اقرب ...

[ قُ ] (ع ص، اِ) جِ اَقمع بمعنی آنکه در
بن مژهٔ او آبله ریزه بردمیده باشد. (از منتهی
الارب).

[ قُ مَ ] (ع اِ) علتی است مانند تخمه. (از
منتهی الارب). اقرب الموارد بدین معنی قَمع
ضبط کرده است. || جِ قُمعَة. (از منتهی
الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قُمعَة شود.

(قَ مْ) [ ع . ] (مص م .) سرکوب کردن ، خوار کردن .

(قِ مَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) زدن با عمود. 2 - سرکوب کردن . 3 - خوار گردانیدن ،
ذلیل کردن . 4 - (اِمص .) سرکوبی . 5 - فرو نشاندگی .

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça قمع kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki قمع kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. قمع diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.