قلیان

[ قَ لْ ] (اِ) غلیان. رجوع به غلیان
شود.
- قلیان بردار؛ خدمتکاری از مقربان که
قلیان بردارد. (لغت محلی شوشتر ذیل رسم).
- قلیان شوی ؛ چوبی بر سر آن دسته ...

[ قُ لْ ] (اِخ) دهی است از دهستان
حسین آباد. بخش حومهٔ شهرستان سنندج،
واقع در ۱۱هزارگزی شمال سنندج و ۲
هزارگزی خاور شوسهٔ سنندج به سقز. موقع
جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن
سردسیری است. سکنهٔ آن ۱۱۰ تن ...

[ قَ لْ ] (اِخ) ده کوچکی است از
دهستان زلفی بخش الیگودرز شهرستان
بروجرد، در ۴۲هزارگزی جنوب الیگودرز،
کنار راه مالرو چال به سکانه. سکنهٔ آن ۱۷ تن
است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۶).

(قَ) [ ع . غلیان ] (اِ.) وسیله ای برای دود کردن تنباکو.

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça قلیان kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki قلیان kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. قلیان diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.