قصری

Farsça قصری nedir, Farsça - Farsça sözlük قصری ne demek?

[ قِ ری ی ] (ع اِ) دانه ای که در
خوشه و کفه بماند بعدِ کوفتن. (منتهی الارب)
(اقرب الموارد).

[ قِ را ] (ع اِ) آنچه باقی بماند در
غربال بعدِ بیختن. || اسپست که به نخستین
کوفتن برآید. || پوست بالای دانه. (اقرب
الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قُصْری ََ
شود.

[ قَ صَ را ] (ع اِ) نوعی از افعی.
(اقرب الموارد). نوعی از اژدر. (منتهی
الارب). رجوع به قَصری ََ شود.

[ قُ را ] (ع اِ) قِصْری ََ است در همهٔ
معانی آن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب).
رجوع به قِصْری ََ شود. || نوعی از اژدر.
(منتهی الارب). ضرب من الافاعی. (اقرب
الموارد). || آخرالامر. ...

[ قَ ری ی ] (ع ص) خاص. در برابر
عُمّیّ به معنی عام. (اقرب الموارد).

[ قَ ] (ص نسبی) نسبت است به
قصر عبدالجبار در نیشابور، و دانشمندانی
بدان منسوبند. (لباب الانساب). || نسبت
است به قصراللصوص که بدان کِنْگَوَر نیز
گویند و نزدیک استرآباد واقع است. (از
لباب الانساب). ...

[ قَ ] (اِخ) احمدبن محمد. از
محدثانی است که به قصر ابن هبیره منسوب
است. (لباب الانساب).

[ قَ ] (اِخ) رافع بن عبداللََّه، مکنی به
ابویوسف. از محدثان است. وی از یوسف بن
موسی مرورودی در قصر احنف حدیث
شنیده. (معجم البلدان).

[ قَ ] (اِخ) عبدالخالق بن محمدبن
مبارک هاشمی کوفی. از محدثان است. وی
به سال ۵۱۳ هـ . ق. متولد شد و قاضی عمربن
علی قرشی از او حدیث شنید. وفات او به
سال ۵۸۹ هـ . ق. ...

[ قَ ] (اِخ) عبدالعزیزبن بدر
ولاشجردی. قاضی و محدث منسوب به
قصراللصوص است. وی در حدود سال ۵۴۰
هـ . ق. وفات یافت. (لباب الانساب).

[ قَ ] (اِخ) عبداللََّه بن علی بن سعید
قیسرانی، مکنی به ابومحمد. از فقیهان است.
وی در مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد نزد ابوالحسن
کیاهراسی فقه را فراگرفت و از ابوالقاسم بن
بیان و دیگران حدیث شنید و به دمشق رفت و
مجلس ...

[ قَ ] (اِخ) عبیداللََّه بن محمدبن
ابی بردة معتزلی، مکنی به ابومحمد. قاضی
فارس است. او راست کتابی در تأیید سیبویه
پیرامون آنچه مبرد در کتاب غلطه آورده
است. و کتابی در اعجاز قرآن. (معجم
البلدان).

[ قَ ] (اِخ) علی بن محمد قصری. از
راویان است. وی به قصر ابن هبیره منسوب
است. (لباب الانساب).

[ قَ ] (اِخ) محمدبن شعیب صالح
نیشابوری، مکنی به ابوعبداللََّه. از محدثان
است. وی از قتیبةبن سعید و اسحاق بن
راهویه حدیث شنیده و علی بن عیسی و
محمدبن ابراهیم هاشمی از او حدیث نقل
کنند. وی به قصر ...

[ قَ ] (اِخ) محمدبن محمد، برادر
علی بن محمد قصری. از محدثانی است که به
قصر ابن هبیرة منسوب است. (لباب
الانساب).

[ قَ ] (اِخ) محمدبن یحیی بن فتح بن
معاویةبن صالح بزاز سمرقندی، مکنی به
ابوبکر. از محدثانی است که به قصر رافع بن
لیث منسوب است. (لباب الانساب).

[ قَ ] (اِخ) نُشْبةبن حندج بن
حسین بن عبداللََّه بن خالدبن یزیدبن صالح. از
محدثان است. امام رازی از وی روایت کرده
و ابوالحسین رازی از وی حدیث نوشته و
گوید او به سال ۳۵۰ هـ . ق. وفات کرد. ...

(قَ) (ص نسب .) ظرفی فلزی یا لعابی که در آن پیشاب کنند.


Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça قصری kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki قصری kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. قصری diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful