قصر

[ قَ ] (ع اِ) هیزم خشک بسیار (اقرب
الموارد) (منتهی الارب)، یا عام است. (منتهی
الارب). || خانه، یا هر خانهٔ از سنگ
برآورده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب).
کاخ. کوشک. (منتهی الارب). آنچه استوار و
بلند ...

[ قَ ] (ع مص) کوتاه کردن: قصره قصراً؛
کوتاه کرد آن را. || کوتاه شدن. || بریدن
موی. || جامه را گازری کردن. (منتهی
الارب) (اقرب الموارد): قصر الثوب ...

[ قِ صَ ] (ع مص) کوتاه شدن.
|| (اِمص) کوتاهی. (اقرب الموارد) (منتهی
الارب). رجوع به قَصارة شود.

[ قَ صَ ] (ع اِ) جِ قَصَرة. رجوع به قصرة
شود. || (مص) خشک گردن گردیدن.
(اقرب الموارد) (منتهی الارب): قصر البعیر (و
غیره) قصراً؛ یبس عنقه. (اقرب الموارد).
دردگین بن گردن گشتن. (منتهی الارب).
|| ...

[ قَ صِ ] (ع ص) خشک گردن. (اقرب
الموارد) (منتهی الارب).

[ قَ صِ ] (اِخ) [ اقلیم ] ایالتی از
اسپانیا، و در آن است قصر منسوب به
ابودانس و در آن است یابره و بطلیوس و
شریشه و مارده و قنطرةالسیف و قوریه.
(الحلل السندسیه ج ۱ ص ۷۸، ۸۸، ۳۰۸،
۳۵۶، ...

[ قَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
عزیزآباد بخش فهرج شهرستان بم در
۱۷۰۰۰ گزی جنوب باختری فهرج و ۱۰۰۰
گزی راه فرعی بم به برج اکرم. در جلگه واقع
و گرمسیر مالاریائی است. سکنهٔ آن ۲۴۸ تن
است. آب ...

[ قَ ] (اِخ) دهی از دهستان تبادکان
بخش حومهٔ شهرستان مشهد در ۱۵ هزارگزی
شمال خاوری مشهد و ۳ هزارگزی باختر راه
مشهد به تبادکان. جلگه و معتدل است. سکنهٔ
آن ۲۷۶ تن است. آب از قنات و محصول ...

[ قَ ] (اِخ) دهی است از دهستان مرکزی
بخش فریمان شهرستان مشهد در ۱۲
هزارگزی جنوب باختری فریمان و ۱۰
هزارگزی جنوب شوسهٔ عمومی مشهد به
فریمان. جلگه و معتدل است. سکنهٔ آن ۱۸۵
تن است. آب آن از قنات و ...

(قَ) [ ع . ] (اِ.) کوتاهی ، سستی .

( ~ .) [ ع . ] (اِ.) کاخ ، کوشک . ج . قصور.

(قَ صَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) کوتاه بودن . 2 - (اِمص .) کوتاهی ، مق . طول ، درازی
.

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça قصر kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki قصر kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. قصر diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.