فیل

(معرب، اِ) پیل. پستانداری است
عظیم الجثه که راستهٔ خاصی بنام راستهٔ فیلان
را به وجود می آورد. در راستهٔ فیلان امروز
فقط دو گونه موجود است، یکی فیل آسیایی
یا هندی و دیگر فیل افریقایی. قد فیلهای
هندی از افریقایی ...

(اِخ) شهر ولایت خوارزم را می گفته اند،
و آن را در ابتدا فیل و بعدها منصوره
خوانده اند و اکنون گرگانج گویند. (از معجم
البلدان). رجوع به فیلان شود.

(اِخ) دهی است کوچک از دهستان
میان رود علیا از بخش نور شهرستان آمل که
دارای ۱۰ تن سکنه است. (از فرهنگ
جغرافیایی ایران ج ۳).

[ فَ / فَ یْ یِ ] (ع ص) رجل فیل الرأی؛
مرد سست عقل. ج، افیال، فیالة، فیولة.
|| رجل فیل اللحم؛ مرد بسیارگوشت.
(منتهی الارب).

[ معر. پیل ] (اِ.) 1 - پستانداری است عظیم الجثه و علف خوار با بینی درازی موسوم
به خرطوم و دو دندان نیش به نام عاج که بسیار گران بهاست . 2 - یکی از مهره های
شطرنج . ؛ ~ و فنجان دو چیز نامتناسب ازنظر اندازه . ؛ ~ کسی یاد هندوستان کردن
کنایه از:به هوس چیزی یا وسوسة کاری افتادن . ؛~هوا کردن کنایه از: کار شگفت انگیز،
جالب توجه و پر هیاهو کردن .

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça فیل kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki فیل kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. فیل diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.