فرات

Farsça فرات nedir, Farsça - Farsça sözlük فرات ne demek?

[ فُ ] (ع ص، اِ) خوشترین آب.
(ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن
علی). آب صاف شیرین خوشگوار. (فهرست
مخزن الادویه). آب شیرین. (یادداشت بخط
مؤلف). آب بسیار گوارا، یا آبی که از فرط
گوارایی عطش را بشکند، و در ...

[ فُ ] (اِخ) نهر عظیمی است که با
دجله پیوندد و هر دوی آنها یک نهر شوند در
عبادان و به خلیج فارس ریزند. (اقرب
الموارد). حمزة گوید: فرات معرب است، و نام
دیگرش فالادرود است زیرا در کنار دجله ...

[ فُ ] (اِخ) دهی است از دهستان
مهتاب رستاق بخش صیدآباد شهرستان
دامغان، واقع در پنجاه هزارگزی جنوب
صیدآباد و هفت هزارگزی ایستگاه امروان.
ناحیه ای است واقع در جلگه و معتدل که
دارای ۴۵۰ تن سکنه است. آب ...

[ فُ ] (اِخ) ابن فرات، کنیهٔ چهار تن از
وزراست. (اعلام المنجد). رجوع به ابن فرات
شود.

[ فُ ] (اِخ) ابوکریمه. تابعی و محدثه
است. رجوع به ابوکریمه شود.

[ فُ ] (اِخ) ابن ابراهیم بن فرات کوفی.
صاحب تفسیر کبیری است که به شیوهٔ اخبار
تألیف شده و بیشتر اخبارش از زبان ائمه
است. محدث نیشابوری نام فرات را در کتاب
رجال خود آورده و گفته است: مجلسی اخبار
او ...

[ فُ ] (اِخ) ابن حیان العجلی. از
بنی سعد است و در زمان جنگ حُنَین اسلام
آورده است. وی از معاصران رسول اکرم بوده
است. رجوع به تاریخ گزیده ص ۲۴۲ و امتاع
الاسماء ص ۱۱۲ و ۲۶۵ شود.

[ فُ ] (اِخ) ابن السائب الجزری، مکنی
به ابوسلیمان. تابعی است، و نیز مکنی به
ابوالعلی است. رجوع به ابوسلیمان شود.

[ فُ ] (اِخ) ابن شحناثا الیهودی. طبیب
عیسی بن موسی بود و در زمان منصور و
خلیفهٔ عباسی درگذشت. وی از شاگردان
ثیاذوق یا ثاذون طبیب مخصوص حجاج بن
یوسف بوده است. (از تاریخ علوم عقلی تألیف
صفا حاشیهٔ ...

[ فُ ] (اِخ) ابن عبداللََّه مصری. او را
سی ورقه شعر است. (ابن الندیم).

[ فُ ] (اِخ) قزاز، مکنی به ابوعبداللََّه.
تابعی و از روات حدیث است. رجوع به
ابوعبداللََّه شود.


Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça فرات kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki فرات kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. فرات diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful