غراس

[ غَ ] (اِ) غراش. (برهان قاطع). غم و
اندوه و ملالت. (از برهان قاطع) (ناظم
الاطباء). رجوع به غراش شود.

[ غَ ] (ع اِ) آنچه از داروی خوردن و
مسهل برآید. (منتهی الارب). آنچه از داروی
مسهل خوردن برآید. (آنندراج). ما یخرج من
شارب دواء المشی. (اقرب الموارد). آنچه به
وقت خوردن دارو از خورندهٔ دارو بریزد.

[ غِ ] (ع اِ) وقت نهال نشاندن. وقت
نشاندن درخت. || نهال نشانده. (منتهی
الارب) (آنندراج). || (مص) قلمه کردن.
قلمه زدن. خواباندن (مثلاً شاخهٔ مو را).
غراسة. غروس. (دزی ذیل غرس).

[ غِ ] (ع اِ) جِ غریسة. (منتهی الارب).
جِ غریسه و غرائس و غِراس است و جمع
اخیر نادر است. (از اقرب الموارد). جج،
غراسات: اکثر غراساتها. (دزی ذیل غرس).
|| جِ غَرس. (اقرب الموارد). کاشته شده ...

[ غَ رْ را ] (ع ص) غرس کننده.
کشت کار. (دزی).

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça غراس kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki غراس kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. غراس diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.