علی قرطبی

[ عَ یِ قُ طُ ] (اِخ) ابن
احمدبن سعیدبن حزم بن غالب بن صالح بن
خلف بن سفیان بن یزید فارسی اندلسی قرطبی
یزیدی. مشهور به ابن حزم و مکنی به
ابومحمد. رجوع به ابن حزم و علی ...

[ عَ یِ قُ طُ ] (اِخ) ابن
حموش بن محمدبن مختار قیروانی اندلسی
قرطبی. رجوع به علی قیروانی شود.

[ عَ یِ قُ طُ ] (اِخ) ابن
خلف بن عبدالملک بن بطال بکری قرطبی
مالکی. مشهور به ابن لجام و مکنی به
ابوالحسن. محدث و فقیه بود. و مدتی در
حصن لورقة امر قضاوت را به عهده داشت.
وی در ...

[ عَ یِ قُ طُ ] (اِخ) ابن
سلیمان بن احمدبن سلیمان انصاری قرطبی
عباسی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی
انصاری شود.

[ عَ یِ قُ طُ ] (اِخ) ابن
عتیق بن عیسی انصاری قرطبی. مکنی به
ابوالحسن. محدث و حافظ و قاری بود و در
علم کلام و اصول و طب و نظم شعر نیز دست
داشت. وی نزد سلفی و ...

[ عَ یِ قُ طُ ] (اِخ) ابن
محمدبن خلف اوسی قرطبی مالکی. مکنی به
ابوالحسن. ادیب بود و در سال ۵۲۶ هـ . ق.
درگذشت. او راست: التشبیهات فی اشعار
اهل الاندلس. (از معجم المؤلفین).

[ عَ یِ قُ طُ ] (اِخ) ابن
محمدبن یوسف بن مسعود قیسی قرطبی
شاعر. ملقب به نظام الدین و مکنی به
ابوالحسن و مشهور به ابن خروف. رجوع به
ابن خروف (ضیاءالدین ابوالحسن...) و علی
(ابن محمدبن یوسف ...

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça علی قرطبی kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki علی قرطبی kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. علی قرطبی diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.