عق

[ عَ ق ق ] (ع مص) شکافتن جامه.
(منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شکافتن.
(المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی).
|| قربان کردن در هفتهٔ نخست مولود. (از
منتهی الارب). ذبح کردن برای نوزاد در روز
هفتم، و نیز تراشیدن ...

[ عَ ق ق ] (ع ص) نافرمان پدر و مادر و
آزارده آنها را. (منتهی الارب). عاقّ. (اقرب
الموارد). و رجوع به عاق شود. || (اِ)
شکاف. (منتهی الارب). هر شکافی که در
ریگ و ...

[ عِ ق ق ] (ع اِ) گو دورتک در زمین.
(منتهی الارب).

[ عُ ] (اِ صوت) حال قی. غثیان. (فرهنگ
فارسی معین). و رجوع به عق زدن و عق
شدن و عق گرفتن و عق نشستن شود.
- عق و پق راه انداختن؛ در تداول عامه،
قی کردن. استفراغ ...

[ عُ ق ق ] (ع ص) ماء عق؛ آب تلخ.
(منتهی الارب) (از اقرب الموارد). قُعّ. رجوع
به قع شود.

(عُ قّ) (اِ.) تهوع ، قی .

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça عق kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki عق kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. عق diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.