عطارد

[ عُ رِ ] (اِخ) ستاره ای است از
ستاره های خنس در آسمان دوم.
(منتهی الارب). ستاره ای است از خنس در
آسمان ششم. و آن هم به صورت منصرف و
هم غیرمنصرف بکار رفته است. (از اقرب
الموارد). ستاره ای معروف ...

[ عُ رِ ] (ع اِ) نام دوائی که آن را سنبل
رومی گویند. (غیاث اللغات). و آن بیخی باشد
به رنگ شبیه مامیران و به شکل مانند
عصارون. (آنندراج). سنبل رومی است، و آن
بیخی باشد به رنگ شبیه ...

[ عُ رِ ] (اِخ) ابن بکر. تابعی است.
رجوع به ابوالعشراء شود.

[ عُ رِ ] (اِخ) ابن حاجب بن زرارهٔ
تمیمی. وی خطیب و از بزرگان بنی تمیم بود.
گویند در عهد جاهلیت او بنزد کسری رفت و
کمان پدر خویش را از وی خواست. کسری
آن کمان را به وی باز پس ...

[ عُ رِ ] (اِخ) ابن عوف بن کعب. جدی
است جاهلی از تمیم از عدنانیه. و کرب بن
صفوان و بکیربن وساج از نسل او بشمار آیند.
(از الاعلام زرکلی به نقل از جمهرة الانساب و
اللباب).

[ عُ رِ ] (اِخ) ابن قُرّان از بنی صدی بن
مالک. شاعری نیکوپرداز و اندک شعر بود و
از صعالیک بشمار می رفت. وی مدتی در
نجران و حجر زندانی بود و اشعاری در این
مورد دارد. عطارد معاصر جریر ...

[ عُ رِ ] (اِخ) ابن محمد. حاسب و
منجم. او راست: کتاب الجفر الهندی. العمل
بالاسطرلاب. العمل بذات الحلق. ترکیب
الافلاک. المرایا المحرقة. (از الفهرست ابن
الندیم).

(عُ رُ یا رِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - تیر؛ کوچک ترین سیارة منظومه شمسی و نزدیک ترین
سیاره به خورشید. 2 - در اساطیر یونان ، رب النّوع نویسندگی . 3 - در ادب فارسی
دبیر فلک است .

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça عطارد kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki عطارد kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. عطارد diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.