طلب

[ طِ ] (ع ص، اِ) مرد خواهان زنان.
|| زن خواستهٔ مرد و معشوق او. گویند: هو
طلب النساء و هی طلبه. ج، اَطلاب، طِلبة.
(منتهی الارب).

[ طُ لُ ] (ع ص، اِ) جِ طَلوب. (منتهی
الارب).

[ طُ ] (ع اِ) گروه طلب کنندگان. طُلب
بالضم؛ معرب تُلب بمعنی گروه مردم. (غیاث)
(آنندراج). جماعتی و گروهی از مردمان را
گویند که یک جا جمع شده و گرد آمده باشند.
(برهان قاطع): و چون خواهد که بجملگی ...

[ طُلْ لَ ] (ع ص، اِ) جِ طالب. (منتهی
الارب).

[ طَ لَ ] (ع ص، اِ) جِ طالب. و فی
حدیث الهجرة: فاللّه لکما ان رد عنکما الطلب.
جمع طالب است یا مصدر قائم مقام جمع یا به
حذف مضاف ای اهل الطلب و کذا بعث الامیر
الطلب. (منتهی ...

[ طَ لَ ] (ع اِ) در تداول عامه و تداول
فارسی، مالی که داین را بر عهدهٔ مدیون است.
وام که داده باشند. مقابل بده و بدهی. وام.
فام : گفت ترا میبرند بکشند من وجوه به
تو ...

[ طَ لَ ] (نف مرخم) در ترکیب به معنی
طلبنده و طلب کننده آید.
ترکیب ها:
- آرزوطلب. آزادی طلب. آشوب طلب.
جاه طلب. حقیقت طلب. ریاست طلب.
شرطلب. شهرت طلب. صلح طلب.
غوغاطلب. فرصت طلب. مشروطه طلب.
مقام طلب. هرج ...

(طَ لَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) خواستن . 2 - (اِمص .) خواست ، خواهش . 3 - در فارسی
پولی که به عنوان قرض به کسی داده باشند.

(طِ) [ ع . ] (ص .) 1 - مرد خواهان زنان . 2 - زن خواستة مرد، معشوق ؛ ج . اطلاب ،
طلبه .

(طُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گروه طلب کنندگان . 2 - گروهی که در یک جا جمع شده باشند.

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça طلب kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki طلب kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. طلب diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.