ضرار

Farsça ضرار nedir, Farsça - Farsça sözlük ضرار ne demek?

[ ضِ ] (اِخ) مسجد ضرار؛ مسجدی
بود که منافقان ساخته بودند و حق تعالی به
هدم آن فرمان داد چنانکه در قرآن واقع است.
(منتخب اللغات).

[ ضِ ] (ع مص) مُضارّة. گزند
رسانیدن یکدیگر را. || جزای ضرر. و
قوله تعالی: {/Bاِتَّخَذُوا مَسْجِداً
ضِرََاراً؛۳-۵۹:۱۰۷/} ای مضارة لاهل مسجد قبا.
(منتهی الارب). || لا ضرر و لا ضرار؛
قاعدهٔ فقهی ...

[ ضِ ] (اِخ) ابن احمدبن ضرار
الضّبی، مکنی به ابوالحسن. جده ضرار
بنی بعض جامع الیهودیة الموضع الذی یعرف
بضرارآباذ. حدثنا سلیمان بن احمد ثنا
ضراربن احمدبن ضرار الاصبهانی ثنا
احمدبن یونس الضبی ثنا حجاج بن محمد عن
ابن جریح اخبرنی زیادبن ...

[ ضِ ] (اِخ) ابن الحسین. صاحب
عیون الاخبار گوید: قیل لضراربن الحسین: ما
السرور؟ قال: لواء منشور و جلوس علی
السریر و السلام علیک ایها الامیر. (عیون
الاخبار ج ۱ ص ۲۵۸).

[ ضِ ] (اِخ) ابن الخطاب بن مرداس بن
کبیربن عمرو آکل السقب بن حبیب بن عمروبن
شیبان بن محارب بن فهربن مالک الفهری.
مردی شجاع و شاعر و سوار و از قائدین
عرب و صحابی بود. وی روز غزو ...

[ ضِ ] (اِخ) ابن الشماخ، ملقب به
مزرد. و صاحب تاج العروس در مادهٔ زَرَد،
المزرد (کمحدث) ابن ضرار آورده است. لقب
اخی الشماخ الشاعر.

[ ضِ ] (اِخ) ابن القعقاع بن معبدبن
زرارة. از سواران عرب که در وقعهٔ وقیط بکر
و تمیم اسیر گرفته شد. وی صحابی است.
(عقدالفرید ج ۶ ص ۴۶). صاحب عیون
الاخبار گوید: حدثنی سهل بن محمد عن
الاصمعی قال ...

[ ضِ ] (اِخ) ابن صرد، مکنی به
ابونعیم. محدث است. مأمون او را به معلمی
یکی از اولاد خود خواند و وی امتناع ورزید.
او راست: کتاب الوقف و الابتداء. (ابن
الندیم).

[ ضِ ] (اِخ) ابن عبدالمطلب. عم
پیغمبر اکرم که با عبداللََّه و ابوطالب از یک
مادر (فاطمه دختر عمرو المخزومیة) بود.
رجوع به عقدالفرید ج ۳ ص ۲۶۳ و ج ۵ ص ۷
شود.

[ ضِ ] (اِخ) ابن عمرو الضبی، مکنی
به ابوعمرو. رئیس فرقهٔ ضراریه از مجبره.
بشربن المعتمر را کتابی است در رد وی.
صاحب عقدالفرید در فصل کبرة السن گوید:
عاش ضراربن عمرو حتی ولد له ثلاثةعشر
ذکراً فقال: من سره بنوه ساءته ...

[ ضِ ] (اِخ) ابن فضالةبن کلدة.
شاعری است.

[ ضِ ] (اِخ) ابن مالک (الأزْور) بن
اوس بن خزیمة الاسدی. از اَبطال عرب در
جاهلیت و اسلام، صحابی و شاعری شریف،
و هم اوست که مالک بن نویرة را که بعد از
رحلت حضرت رسول به ردّت متهم شده بود
به ...

[ ضِ ] (اِخ) ابن مرة الشیبانی، مکنی
به ابوسنان. تابعی است. شهاب بن عباد گوید
که اصحاب ما گفته اند بکاؤن کوفه چهار
تن اند: ضراربن مرة و عبدالملک بن ابجر و
محمدبن سوقة و مطرف بن طریف. و ضرار
پانزده سال ...

[ ضِ ] (اِخ) ابن مقرن. صحابی است.
(منتهی الارب).

[ ضِ ] (اِخ) الرومیة. نام مادر معتضد
خلیفهٔ عباسی است. رجوع به عقد الفرید ج ۵
ص ۴۰۶ و مجمل التواریخ ص ۳۷۰ شود.

[ ضِ ] (اِخ) الضبی، زیدالفوارس.
پسر او حصین در یوم دارة مأسل به دست
عتبةبن شتیر کشته شد و او با قوم خود به
خونخواهی پسر برخاست. رجوع به عقد
الفرید ج ۶ ص ۴۳ و ۴۴ شود.

(ض ) [ ع . ] (مص م .) زیان رسانیدن .


Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça ضرار kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki ضرار kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. ضرار diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful