صبری

Farsça صبری nedir, Farsça - Farsça sözlük صبری ne demek?

[ صَ ] (اِخ) دهی از دهستان همائی
بخش ششتمد شهرستان سبزوار ۷۰۰۰۰گزی
جنوب باختری ششتمد. کوهستانی معتدل.
سکنه آن ۹۷ تن. آب آن از قنات. محصول
آنجا غلات پنبه و شغل اهالی زراعت و
کرباس بافی، راه مالرو. (از فرهنگ ...

[ صَ ] (اِخ) شاعری است و
لطفعلی بیک آذر در آتشکده آرد که نام او
روزبهان است و در اوایل حال فارسی تخلص
میکرد، سپس بدستیاری رایض از توسن
غرور فرودآمده تغییر تخلص داد. وی بمراتب
علمی مربوط و دارای ...

[ صَ ] (اِخ) (مولانا...) صاحب
مجالس النفائس گوید: خوارزمی است. لیکن
شخصی ابدال و پریشان حال دایم مفلس و
قلاش و مختلط با مردم اوباش و از دیوانگی با
مردم بسر نمیبرد و طبع و نظم قوی داشت و
غزل خوب ...

[ صَ ] (اِخ) وی معروف به صبر شاکر
از شعرای عثمانی در قرن ۱۱ هـ . ق. و معاصر
نفعی است. اشعار او ملیح و ادبای بزرگ
پاره ای از قصائد وی را ستوده اند و دیوان او
به طبع رسیده ...

[ صَ ] (اِخ) (شریف...) معروف به
علمی زاده. از او چهل و پنج بیت در «زبدة
الشعراء» آمده است. (کشف الظنون ص ۵۱۴
ج ۱).

[ صَ ] (اِخ) نام او غضنفر و یکی از
شعرای ایران است، در اوائل حال «راهب»
تخلص میکرد سپس به هندوستان رفت و در
خدمت جهانگیرشاه بماند و مصاحبت تقی
اوحدی یافت. از اوست:
حاصلم درد دل است از دل بیحاصل خویش ...

[ صَ ] (اِخ) وی از شعرای ایران و از
سادات قصبهٔ زواره تابع اردستان از مضافات
اصفهان است. ازوست:
زبس که خاک بسر کردم از غمت مشکل
که روز حشر سر از خاک بر توانم کرد.
(قاموس الاعلام ترکی).

[ صَ ] (اِخ) وی از شعرای عثمانی و
از مردم غلطه و فرزند ابوالفضل افندی است، و
این بیت از اوست:
چهره می هجرک غمی زرد ایتمینجه باقمدک
شمدی بیلدم دلربالر مائل دینار در.
(قاموس الاعلام ترکی).

[ صَ ] (اِخ) وی از شعرای عثمانی و
فرزند کتابدار کتابخانهٔ فاتح بود و در بغداد
ریاست محاسبات داشت. مدتی در آن شهر
بزیست و هم بدانجا درگذشت، او را اشعاری
دلکش بترکی و فارسی و بسیاری معماست.
این رباعی از اوست:
صون ...


Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça صبری kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki صبری kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. صبری diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful