شیطان

[ شَ ] (ع اِ) هر سرکش و نافرمان از
مردم و پری و ستور و جز آن. ج، شَیاطین. (از
منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
نافرمان. متمرد. (از فرهنگ فارسی معین) (از
اقرب الموارد). || دیو. (دهار) (مهذب ...

[ شَ ] (اِخ) ابلیس. (ناظم الاطباء).
(از مادهٔ شطن شطوناً، یعنی دور شد دور
شدنی) و وجه تسمیه آن است که از درگاه
حضرت آفریدگار مطلق رانده شده است.
برخی گفته اند از مادهٔ شاط شیطاً می باشد که
به معنی ...

[ شَ ] (اِخ) دهی است از بخش
پشت آب شهرستان زابل. سکنهٔ آن ۶۹۶ تن.
آب از رودخانهٔ هیرمند. صنایع دستی زنان
قالیچه و کرباس بافی. (از فرهنگ جغرافیائی
ایران ج ۸).

[ شَ ] (اِخ) ابن فرط ازدی. صحابی
است و نبی (ص) نام او را تغییر داده به عبداللََّه
موسوم کرد. (منتهی الارب).

[ شَ یْ یَ ] (اِخ) دو زمین هموارند
در صمان و در آن هر دو آبگیرهاست برای
آب باران. (منتهی الارب) (آنندراج).

(شَ یا ش ) [ ع . ] (اِ.) 1 - دیو، اهریمن . 2 - نافرمان . 3 - شرور. ؛ ~ را درس
دادن بسیار حیله گر بودن .

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça شیطان kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki شیطان kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. شیطان diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.