سلامة

[ سَ مَ ] (اِخ) ابن جندل بن عمروبن
کعب التمیمی وی بسال ۲۳ قبل از هجرت
درگذشت. شاعری جاهلی و از اهل حجاز
است و در طبقهٔ «متلمس» بشمار آمده است.
شعر او در حکمت وجودت است و در
جمهره اشعار ...

[ سَ مَ ] (اِخ) ابن عبدالباقی بن
سلامة مکنی به ابوالخیر الانباری. وی مردی
عالم بعلم قراآت و عربی و فنون ادب بود. و
فنون ادب را نزد علی بن طاووس آموخت.
پس بمصر رفت و در آنجا سکونت گزید. ...

[ سَ مَ ] (اِخ) ابن غیاض بن احمد
ابوالخیر الکفر طایی نحوی وی ادب را در
مصر نزد علی بن ابی القاسم علی بن جعفربن
القطاع السعدی فراخواند. و او را مصنفاتی
است از آنجمله کتاب التذکرة و کتاب
ماتلحن ...

[ سَ مَ ] (اِخ) (وفات ۵۳۰ هـ .ق.) ابن
مبارک بن رحمون بن موسی. پزشکی
دانشمند و یهودی و از اهل مصر بود. او بر
کتاب جالینوس تسلط و اطلاع کافی داشت.
در منطق و علوم حکمی سرگرم بود. او
راست ...

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça سلامة kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki سلامة kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. سلامة diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.