زبان

Farsça زبان nedir, Farsça - Farsça sözlük زبان ne demek?

[ زَ / زُ ] (اِ) معروف است و به عربی
لسان گویند و بضم اول هم درست است.
(برهان قاطع). جزوی گوشتین واقع در دهان
انسان و بیشتر حیوانات که تواند حرکت کند و
در فرو بردن غذا و چشیدن ...

[ زَ ] (ع ص) سرکش از مردم و پری.
(منتهی الارب). سرکش و گردن کش از مردم
و پری. (ناظم الاطباء). || (اِ) واحد زبانیه .
(فرهنگ نظام). رجوع به منتهی الارب شود.

[ زُ ] (اِخ) منزل شانزدهم قمر. (ناظم
الاطباء). رجوع به «زبانا»، «زبانان»،
«زبانیان» و «زبانی» شود.

[ زَبْ با ] (اِخ) از نصر است که نام
موضعی است در حجاز. (معجم البلدان).

[ زَبْ با ] (اِخ) منازلی است در
اسکندریه. کندی در کتاب الولاة و القضاة
آرد: از اقطاعات صالح بن علی (پس از
استیلاء بر مصر و شکست مروان بن محمد)
منازل زبان اسکندریه است که به اسودبن نافع
ضمری واگذار کرد. (از ...

[ زَ ] (اِخ) (بنو...) بطنی است از تمیم
رشته ای از بنی عدنان. شیخ اثیرالدین ابوحیان
در شرح تسهیل گوید: منسوب به این بطن را
زبانی گویند. (از نهایة الارب فی معرفة انساب
العرب تألیف قلقشندی ص ۲۶۷). رجوع ...

[ زَبْ با ] (اِخ) جد احمدبن سلیمان بن
زبان راوی است. (منتهی الارب) (قاموس)
(تاج العروس). رجوع به احمدبن سلیمان
شود.

[ زَ ] (اِخ) نام پسر امرؤالقیس. (منتهی
الارب) (قاموس). زبان بن امرؤالقیس از
بنی القین است و حافظ آنرا بر وزن شداد (با
تشدید باء) ضبط کرده است. (تاج العروس).

[ زَبْ با ] (اِخ) پدر محمدبن زبان راوی
است. (از قاموس) (تاج العروس) (منتهی
الارب). رجوع به محمدبن زبان شود.

[ زَبْ با ] (اِخ) شاعری است از عرب و
در عقد الفرید این دو بیت از او نقل گردیده
است:
و لسنا کقوم محدثین سیادة
یری ما لها و لایحس فعالها
مساعیهم مقصوره فی بیوتهم
و مسعاتنا ذبیان طراً عیالها.
(از العقدالفرید ...

[ زَ ] (اِخ) ابن اصیع بن عمروکلبی از
کسانی است که اسلام و جاهلیت را درک
کرده است. (از الاصابة ج ۲ ص ۳۸).

[ زَبْ با ] (اِخ) ابن سیاربن عمربن جابر
از بنی مازن بن فزارة است و با عیینةبن حصن
مناظرت داشته است. از اشعار اوست:
تعلم انه لاطبر الا
علی متطیر و هوالثبور
بلی شی ء یوافق بعض شی ء
احاییناً و باطله کثیر
و ...

[ زَبْ با ] (اِخ) ابن عبدالعزیزبن مروان
از سران لشکر بنی امیه است و مروان بن محمد
پس از آنکه بسال ۱۳۲ هـ . ق. بمصر فرار کرد
گروهی از لشکریان خویش را بسرداری
کوثربن اسود غنوی برای سرکوبی اسودبن ...

[ زَبْ با ] (اِخ) ابن علاءبن عمار
مازنی مکنی به ابوعمرو (۷۰-۱۵۴ هـ . ق.)
یکی از قراء سبعه. یونس و دیگر مشایخ
بصریین قرائت از وی گرفته اند. (از فهرست
ابن الندیم). یاقوت آرد: زبان بن ...

[ زَبْ با ] (اِخ) ابن قائد مصری.
محدثی است فاضل نیکو و ضعیف. از سهل بن
معاذ روایت کند و لیث و ابن لهیعة از او نقل
حدیث کرده اند. زبان در ۱۵۵ هـ . ق. وفات
یافت. (از ...

[ زَ ] (اِخ) ابن مرة درازد است. (منتهی
الارب) (تاج العروس). و ظاهر سخن مصنف
قاموس زبان مانند سحاب است (بدون
تشدید) و حافظ آنرا مانند شداد (با تشدید باء)
ضبط کرده است. (تاج العروس).

[ زَ ] (اِخ) عدوی. ابومحمدبن قتیبة.
عیسی بن یزیدبن دارا این حدیث از او نقل
کرده است: در نزد پیغمبر(ص) سخن از
کهانت رفت و زبان عدوی گفت یا رسول اللََّه
چیزی عجیب دیده ام... (از الاصابة ج ۲
ص ...

(زَ) [ په . ] (اِ.) = زفان . زوان : 1 - عضوی عضلانی ماهیچه ای و متحرک در دهان که
از آن برای چشیدن مزه ها، بلع غذا و حرف زدن استفاده می شود. 2 - مجموعة نشانه های
آوایی و خطی که برای بیان اندیشه و برقراری ارتباط به کار می رود. 3 - مجموعة رمزها
و نشانه هایی که برای یک معنی خاص به کار می رود. 4 - نوعی شیرینی که شبیه به زبان
است . ؛ ~ کسی مو در آوردن کنایه از: از شدت تکرار کردن یا بسیار گفتن ، به جان
آمدن . ؛ ~ را گاز گرفتن پس گرفتن سخن . ؛ ~ زرگری زبانی غیرمعمول و تصنعی .


Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça زبان kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki زبان kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. زبان diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful