رنگ

[ رِ ] (اِ) آهنگ مخصوص رقص.
آهنگی که بتوان با آن رقصید.
- یک رِنگی؛ آوازی که تابع یک مقام باشد
مثل شهرآشوب. (فرهنگ نظام).

[ رَ ] (اِ) لون. (برهان قاطع). اثر نور که
بر ظاهر اجسام نمایشهای مختلف می دهد،
بعربی لون گویند. (فرهنگ نظام). لون یعنی اثر
مخصوصی که در چشم از انعکاس اشعهٔ نور
در روی اجسام پدید آید. (ناظم الاطباء).
آرنگ. گون. گونه. ...

برآمیختن ( ~. بَ. تَ) (مص ل .) فتنه کردن .

( ~.) (اِ.) 1 - شُتر قوی که برای بچه زادن نگه می دارند. 2 - بز کوهی .

( ~.) [ په . ] (اِ.) 1 - ماده ای که از معدن یا گیاه یا با عمل شیمیایی به صورت
پودر یا مایع تهیه کنند و برای نقاشی به کار برند. 2 - صورت ظاهر هر چیزی که دیده
شود مانند: سفیدی و سبزی و سرخی و غیره .

(رَ) (اِ.) از ادات تشبیه که معنای مثل و مانند می دهد: گلرنگ .

(رِ) (اِ.) آهنگ ضربی و نشاط آور.

( ~.) (اِ.) 1 - رنج ، محنت . 2 - عیب . 3 - حیله ، مکر. 4 - سود، بهره .

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça رنگ kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki رنگ kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. رنگ diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.