رشد

[ رِ ] (اِخ) ابن سعد. از اصحاب روایت
است. (از منتهی الارب). و رجوع به سیرة
عمربن عبدالعزیز ص ۲۶ شود.

[ رُ ] (اِخ) نام مردی. (از منتهی الارب).

[ رَ شَ ] (اِخ) نام مردی. (از منتهی
الارب).

[ رَ شَ ] (ع مص) راه راست یافتن.
(ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص ۵۲)
(آنندراج) (غیاث اللغات). به راه شدن.
(آنندراج) (غیاث اللغات) (از منتهی الارب).
هدایت یافتن. (از اقرب الموارد).

[ رَ شَ ] (ع اِ) راه راست. (دهار)
(منتهی الارب):
هر ضریری کز مسیحی سر کند
او جهودانه بماند از رشد.مولوی.

|| (اِمص) اصابهٔ حق. اصلاح. (یادداشت
مؤلف). || راه برداری. براهی. ...

[ رُ ] (ع مص) به راه شدن. (از آنندراج)
(غیاث اللغات) (از منتهی الارب). هدایت
شدن. (از اقرب الموارد). راه راست یافتن.
(آنندراج) (غیاث اللغات) (ترجمان جرجانی
چ دبیرسیاقی ص ۵۲) (مصادر اللغهٔ زوزنی).
راه راست گرفتن. (تاج المصادر بیهقی)
(یادداشت ...

(رُ شْ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) به راه راست رفتن ، هدایت شدن . 2 - بالیدن ، نمو
کردن . 3 - (اِمص .) نمو، ترقی .

(رَ شَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) هدایت داشتن ، به راه راست شدن . 2 - (اِمص .) هدایت
. مق . گمراهی ، ضلال .

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça رشد kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki رشد kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. رشد diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.