رز

Farsça رز nedir, Farsça - Farsça sözlük رز ne demek?

[ رَ ] (اِخ) دهی از بخش نمین شهرستان
اردبیل. سکنهٔ آن ۴۸۲ تن. آب آنجا از چشمه
و محصول عمدهٔ آن غلات و حبوب است. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).

[ رَ ] (اِخ) نام محلی از رستاق انار طسوج
به ناحیت قم. رجوع به ترجمهٔ تاریخ قم
ص ۱۲۱ و ۱۱۳ شود.

[ رِزز ] (ع اِ) آوازی که از دور آید. (ناظم
الاطباء) (از اقرب الموارد). آوازی که از دور
آید یا عام است. (منتهی الارب). || آواز
تندر. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی
الارب). آواز رعد. (از اقرب ...

[ رُزز ] (ع اِ) لغتی است در اَرُزّ و آن در
عصر ما بیشتر مصطلح است. (از اقرب
الموارد). برنج. (آنندراج) (منتهی الارب).
مؤلف نشوءاللغه گوید: در کلمهٔ رُزّ بجای
تشدید نونی آورده بصورت رُنْز گویند. رجوع
به ذیل ...

[ رَزز ] (ع مص) سپوختن و فروبردن ملخ
دم خود را بزمین تا خایه نهد. (ناظم الاطباء)
(از آنندراج) (منتهی الارب). فروبردن دم
خود را بزمین برای تخم نهادن. (از اقرب
الموارد). دنبال بزمین فروبردن ملخ. (تاج
المصادر ...

[ رُ ] (ع اِ) برنج. اَرُزّ. (فرهنگ فارسی
معین). رجوع به رُزّ و اَرُزّ شود.

[ رِ ] (ع اِ) در عربی شالی را گویند که برنج
پوست دار باشد، چه رَزّاز برنجکوب را گویند.
(برهان) (لغت محلی شوشتر). رجوع به رُزّ
شود.

[ رُ ] (فرانسوی، اِ) گُل سرخ. گُل محمدی.
(فرهنگ فارسی معین). رجوع به دو کلمهٔ بالا
شود.

[ رِ ] (نف مرخم) مخفف ریز. (لغت محلی
شوشتر نسخهٔ خطی کتابخانهٔ مؤلف) (از
فرهنگ جهانگیری). مخفف ریز و ریزنده.
(ناظم الاطباء). مخفف ریز که از ریختن مشتق
است. (برهان).

[ رَ ] (اِ) درخت انگور. (فرهنگ
جهانگیری) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (از
شعوری ج ۲ ص ۶) (برهان) (فرهنگ فارسی
معین). تاک مو. ج، رزان، رزها. (فرهنگ
فارسی معین). بعربی کَرْم گویند. (از دهار)
(منتهی الارب) (لغت محلی شوشتر نسخهٔ
خطی ...

(رَ) (اِ.) 1 - درخت انگور. 2 - انگور.

( ~.) (اِ.) زهر هلاهل .

(رُ) [ فر. ] (اِ.) گل سرخ .


Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça رز kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki رز kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. رز diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful