رایی

(اِخ) هلال بن یحیی بن مسلم رایی
بصری، او را بدین سبب رایی میگفتند که خود
را به مذهب کوفیان و رأی آنان منسوب
میکرد. او از ابوعوانة و بصری ها از وی
روایت دارند اما روایات او را لغزشهای ...

(اِخ) ابوعثمان ربیعةبن
ابی عبدالرحمان، معروف به ربیعةالرای، و نام
ابوعبدالرحمان فروخ بود غلام آل منکدر
تیمی (بنی تیم قریش). او را بدین سبب رایی
گفتند که به مذهب رأی و قیاس (که مذهب
اهل کوفه بود) آشنایی و علم ...

[ یی ی ] (ع ص نسبی) منسوب به رایة
بمعنی نیزه. (ناظم الاطباء).

(ص نسبی) منسوب به رای (رأی).
(از اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به
رای و قیاس مذهب بوحنیفه اهل کوفه شود.

(ع ص) اسم فاعل از «رأی» و
«رؤیت». ناظر. (اقرب الموارد) (ناظم
الاطباء). بیننده. (ناظم الاطباء). و رجوع به
رأی و رؤیت شود.

(ص نسبی) منسوب به رای که پادشاه
هندوان باشد. || (حامص) از «رای» و
پساوند مصدری «ی» که بیشتر با اسم یا
صفت ترکیب شود، مانند خودرایی، تیره رایی،
پاکیزه رایی. و رجوع به این ترکیب ها ...

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça رایی kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki رایی kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. رایی diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.