رام

Farsça رام nedir, Farsça - Farsça sözlük رام ne demek?

[ مِنْ ] (ع ص) نعت فاعلی از رمی.
اندازنده. ج، رامون، رُماة. (از اقرب الموارد):
رَمیةِ من غیر رام؛ مثل است، بمعنی تیر
انداختن از غیر تیرانداز و آن را در امری
گویند که ناگاه رسد. (منتهی الارب). رامی.
رجوع به ...

(اِخ) درهٔ رام. نام درّه ای است درهند.
(آنندراج) (از منتخب اللغات) (انجمن آرا) (از
برهان) (از شعوری ج ۲ ورق ۱۰). نام دره ای
است در هند لیکن درهٔ رام گویند نه رام تنها.
(رشیدی). رام یا درهٔ رام ناحیه ای ...

(اِخ) نام یکی از پیروان بهرام چوبین :
وزان روی بهرام آواز داد
که ای نامداران فرخ نژاد
یلان سینه و رام و ایزدگشسب
مر این کشته را بست باید بر
اسب.فردوسی.

(اِخ) نام یکی از منسوبان الیفاز (ایوب
۳۲:۲) و بعضی برآنند که همان آرام میباشد که
در سفر پیدایش (۲۲: ۲۱) مذکور است.
(قاموس کتاب مقدس).

(اِخ) نام مردی از نسل یهودا و از اولاد
یرحمیئیل بود. (اول تواریخ ۲:۲۵و۲۸)
(قاموس کتاب مقدس).

(اِخ) بمعنی مرتفع، نام مردی از نسل
یهودا و اولاد حصرون. (اول تواریخ ایام ۲: ۹
و۱۰) در انجیل متی (۱: ۳ و۴) و انجیل لوقا
(۳: ۳۳) آرام خوانده شده است. (قاموس
کتاب مقدس). و رجوع به رام بن حصرون ...

(ص) مقابل توسن. (از آنندراج) (انجمن
آراء) (رشیدی) (سروری). مقابل بدلگام.
مقابل چموش. مقابل سرکش و بدرام. ذلول.
ذلولی. ضارع. ضرع. ضرعة. ضروع. (منتهی
الارب). نرم :
من با تو رام باشم همواره
تو چون ستاغ کره جهی از من .خفاف.
بمنزلت ...

[ په . ] (ص .) 1 - مطیع ، فرمانبردار. 2 - خو گرفته ، آموخته . 3 - در آیین زردشتی
، یکی از ایزدان و نام بیست ویکم از هر ماه شمسی .


Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça رام kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki رام kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. رام diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful