خیاط

Farsça خیاط nedir, Farsça - Farsça sözlük خیاط ne demek?

[ خَ یْ یا ] (اِخ) یحیی بن غالب مکنی
به ابوعلی که بعضی او را اسماعیل بن محمد
گفته اند شاگرد ماشاءاللََّه و یکی از افاضل
منجمان است و از اوست: ۱ -کتاب المدخل.
۲

[ خَ یْ یا ] (اِخ) محیی الدین (۱۸۷۵ -
۱۹۱۴ م.) یکی از بزرگان ادب عرب است که
در صیدا زاده شد و به بیروت رفت و در
مدارس آنجا علم آموخت و از دو شیخ
بزرگوار ...

[ خَ یْ یا ] (اِخ) علی بن محمدبن
فارس مکنی به ابوالحسن و متوفی بسال ۴۵۰
هـ . ق. یکی از قاریهای قرآن بوده و او راست:
الجامع فی القراآت الشعر. (یادداشت مؤلف).

[ خَ یْ یا ] (اِخ) عبدالرحیم بن محمد
مکنی به ابوالحسین. از معتزلیان بود. رجوع
شود به ص ۳۷، ۴۰، ۸۰، ۸۵، ۸۸، ۸۹، ۹۰،
۹۱، ۹۳ کتاب خاندان نوبختی.

[ خَ یْ یا ] (اِخ) حبیب از پزشکان
عرب و یکی از اطباء بیمارستان قصرالعینی
بود. (از معجم المطبوعات).

[ خَ یْ یا ] (اِخ) حنا. او یکی از
پزشکان عرب بود و کتاب لمعة اختباریة و
فنة فی الحمی التیفوئیدیة از اوست. (از معجم
المطبوعات).

[ خَ یْ یا ] (اِخ) جرجی افندی از
ادیبان و شاعران حلب بود.

[ خَ یْ یا ] (اِخ) دهی است از بخش
سلسلهٔ شهرستان خرم آباد واقع در ۲۲
هزارگزی باختر الشتر و ۱۹ هزارگزی باختر
شوسه خرم آباد به کرمانشاه. آب آن از
رودخانه خیاط و ساکنان از طایفه کولیونداند.
(از فرهنگ جغرافیایی ایران ...

[ خَ یْ یا ] (ع ص) منسوب است به
خیاط. (سمعانی). درزی. (منتهی الارب) (از
تاج العروس) (از لسان العرب). دوزنده.
سوزنی. (ترجمان علامهٔ جرجانی). فزاری.
جامه دوز. (یادداشت مؤلف):
تیرش بدیده دوزی خیاط چشم خاقان
تیغش بکفرشویی قصارِ جان ...

(ع اِ) آنچه جامه بدان دوزند. (از
منتهی الارب) (از تاج العروس) (از
لسان العرب). رشته. نخ. (یادداشت بخط
مؤلف). || سوزن. (از منتهی الارب) (از تاج
العروس) (از لسان العرب). مِخیَط، ابره.
(یادداشت مؤلف).
- ...

(خَ یّ) [ ع . ] (ص فا.) درزی ، کسی که لباس می دوزد.

( ~.) [ ع . ] (اِ.) 1 - آنچه بدان جامه دوزند. 2 - سوزن . 3 - گذرگاه ، معبر.


Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça خیاط kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki خیاط kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. خیاط diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful