خوی

Farsça خوی nedir, Farsça - Farsça sözlük خوی ne demek?

[ خُیْ ] (اِخ) دهی است از دهستان
شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند.
واقع در ۶۱ هزارگزی شمال باختری درمیان
و ۶ هزارگزی باختر عمومی درح. این ده
کوهستانی با آب و هوای معتدل و دارای ۳۰۰
تن سکنه است. آب ...

[ خُیْ ] (اِخ) شهر خوی یکی از
شهرهای استان آذربایجان غربی کشور است
که در ۵۷۷ هزارگزی شمال باختری تهران و
۱۴۹ هزارگزی شمال باختری تبریز و ۱۹۴
هزارگزی شمال ارومیه قرار دارد با مختصات
جغرافیایی زیر: طول ۴۴ درجه و ...

[ خُیْ ] (اِخ) نام یکی از بخشهای سه
گانهٔ شهرستان خوی است که در حومهٔ شهر
قرار دارد.
موقعیت جغرافیایی این بخش متغیر می باشد
قسمتی از دهستانهای اواوغلی و فرورق و
رهال جلگه ای و بقیه کوهستانی است بخش
حومه از ...

[ خُیْ ] (اِخ) نام یکی از شهرستانهای
استان آذربایجان است که از شمال به
شهرستان ماکو و از جنوب بشهرستان ارومیه
و از خاور به شهرستان مرند و از باختر به
کشور ترکیه محدود است. ناحیهٔ سرحدی
قطور ...

[ خُ وی ی ] (ع مص) خالی شدن
خانه از اهل خود. (منتهی الارب) (از تاج
العروس) (از لسان العرب).

[ خَ وی ی ] (ع ص، اِ) ثابت.
|| زمین پست میان دو کوه. (از منتهی
الارب) (از تاج العروس). || زمین نرم.
(منتهی الارب). زمین صاف و نرم. (از منتهی
الارب) (از ...

[ خَ ] (ع ص) شکم تهی. (از تاج
العروس) (از لسان العرب).

[ خَ وا ] (ع اِمص) رعاف. (منتهی
الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب).
|| بدون غذائی شکم. (از تاج العروس).
خلو شکم از طعام. || یوم خوی (و یضم) از
ایام عربان است. (منتهی الارب). ...

[ خوَیْ / خَیْ / خِیْ / خُیْ ] (اِ) شرم.
خجالت. شرمندگی. حیا. (ناظم الاطباء).
|| جامهٔ لطیف ابریشمی سرخ رنگ. (غیاث
اللغات).

(اِ) خصلت. طبیعت. عادت. خلق.
وضع. روش. رسم. طرز. سرشت. مزاج.
اصل. فطرت. (ناظم الاطباء). سیرت. اِخذ.
اَخذ. سجیت. سلیقه. دأب. خیم. دیدن. دین.
هجیر. شِنشِنَة. جنم. قِلِق. (یادداشت مؤلف).
غریزه. (مهذب الاسماء). خو:
خردمند گوید که بنیاد خوی
ز شرم است و دانش ...

(اِ) خود. مغفر. کلاه خود. (ناظم
الاطباء) (یادداشت مؤلف):
سیاوخش است پنداری میان شهر و کوی اندر
فریدون است پنداری میان درع و خوی اندر.
دقیقی.

[ خوَیْ / خَیْ / خِیْ / خُیْ ] (اِ)
عرق. آب رطوبت که از مسامات جلد انسان
و دیگر حیوانات خارج شود. (از ناظم
الاطباء). حِمَّة. حَمیم. (یادداشت بخط
مؤلف):
آن قطرهٔ باران بر ارغوان بر
چون خوی به بناگوش نیکوان ...

(اِ.) عادت ، خصلت .

(خُ) (اِ.) عَرَق .


Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça خوی kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki خوی kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. خوی diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful