خار

Farsça خار nedir, Farsça - Farsça sözlük خار ne demek?

(اِخ) دهی است از دهستان جاپلق
بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در
۳۰ هزارگزی شمال خاور الیگودرز و ۳
هزارگزی خاور راه مالرو خورزن به اقداش
بالا، محلی است جلگه ای و معتدل، سکنهٔ آن
۳۷۷ تن، مذهبشان شیعه، زبانشان لری ...

(اِخ) نام قصبه ای است از مضافات ری.
(آنندراج) (فرهنگ شعوری ج ۱
ص ۳۶۱):
بجای جائزهٔ شعر گر در این مجلس
ببنده لطف کنی شهریاری ری و خار...
امیدی (از فرهنگ شعوری ج ۱
ص ۳۶۱).

و احتمال قوی میرود که این ...

(اِخ) ده مهمی بوده از دهستان
خاروطوران بخش بیارجمند شهرستان
شاهرود که ویران شده است. (از فرهنگ
جغرافیائی ایران ج ۳).

(اِ) خار. خیار است به لغت هندی.

(اِ) سنگ خارا. (آنندراج). خار پارسی
مطلق فلز را گویند و سنگ را نیز چون خاکی
است متکون در آب تشبیه به فلز نموده و های
مشابه در او الحاق نموده خاره گفته اند.
(انجمن آرای ناصری):
تیر در سنگ ...

(ص) خوب (بلهجهٔ طبری).

(ع اِ) اختیار تنفیذ یا فسخ یک معامله
در ظرف زمان معین برای این اختیار.
(فهرست لغات عربی به انگلیسی سالم القربه
فی احکام الحسبة ص ۱۰۲).

(اِ) شوکه. شوک. (منتهی الارب).
شوکهٔ تیز. (آنندراج). سَفی ََ. عَرین. عَسَج.
لُدّاغ. (منتهی الارب). لم. لام. بور. غاز. غاژ.
تیغ. تیخ. تلی. تلو:
اشتر گرسنه کیمه (کتیره؟) خورد
کی شکوفه ز خار چیره خورد.رودکی.
بلی کشیدن باید عتاب و ناز بتان
رطب نباشد ...

[ په . ] (اِ.) 1 - گیاهی که دارای شاخه های باریک و نوک تیز و خراشنده است ، شوک .
2 - هر یک از سیخ های نوک شاخه های درختان ، تیغ درخت . 3 - هر چیز نوک تیز و
خراشنده . 4 - هر یک از تیغ های مهرة گردن .


Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça خار kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki خار kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. خار diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful