حرف

Farsça حرف nedir, Farsça - Farsça sözlük حرف ne demek?

[ حُ ] (اِخ) مرتفعهٔ سیاه است که نصر
گوید گمان می کنم در منازل بنی سلیم واقع
باشد. (معجم البلدان). و بعضی به این معنی با
فتح حاء گفته اند.

[ حَ ] (اِخ) رستاقی از نواحی انبار.

[ حِ ] (ع مص) کسب کردن. (غیاث).

[ حَ ] (ع مص) کسب نفقه برای عیال.
|| برگردانیدن اسب و جز آن را. || میل.
(منتهی الارب). چسبیدن. انحراف.

[ حُ ] (ع اِمص) بی بختی. (منتهی
الارب). حرمان. مقابل سعادت. (منتهی
الارب). || (مص) کسب کردن. (دهار).
کسب کردن از بهر عیال. (مهذب الاسماء).

[ حِ رَ ] (ع اِ) جِ حِرْفة. پیشه ها.
صناعتها:
همچنین علم و هنرها و حِرَف
چون ندید افزون از آنها در شرف.
مولوی.

[ حُ رُ / حُ / حِ ] (ع اِ) حب الرشاد.
تخم سپندان. سپندان. (منتهی الارب).
ترتیزک. تره تندک. شب خیزک. شاهی. حرف
ابیض. سفیداسفند. خردل سفید. خردل
فارسی. خردل. سفندان تیز. تیز خردل. تخم
ترتیزک. گنده. و بهندی، ...

[ حَ ] (ع اِ) حد. لب. کنار. کناره. لبه.
کرانه. (منتهی الارب). تیزی. (ترجمان عادل)
(منتهی الارب). شفا. جانب. طرف. (منتهی
الارب): حرف جبل؛ تیزی سر کوه. (منتهی
الارب). || کنارهٔ شمشیر. حد سیف. ج،
حِرَف. ...

(حَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - هر یک از واحدهای الفبا. ج . حروف ، احراف . 2 - سخن ،
گفتار. 3 - در دستور زبان کلمه ای که معنی مستقل ندارد و تنها برای پیوند دادن کلمه
ها یا جمله ها یا نسبت دادن کلمه ای به کلمة دیگر به کار می رود مانند: با، از، تا،
که ، را... ؛ ~ ِ خود را به کرسی نشاندن کنایه از: سخن خود را به دیگران قبولاندن .
؛~ توی دهان کسی گذاشتن کنایه از: سخنی را به کسی تلقین کردن .

(حِ رَ) [ ع . ] (اِ.) جِ حرفه ؛ پیشه ها، صنعت ها.


Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça حرف kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki حرف kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. حرف diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful