چل

Farsça چل nedir, Farsça - Farsça sözlük چل ne demek?

[ چُ ] (اِخ) دهی است از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد که در ۳۲ هزارگزی شمال باختری اردل واقع است. جلگه است و جنگل بلوط دارد. آبش از چشمه و رودخانهٔ
محلی. محصولش غلات دیمی و آبی. شغل ...

[ چِ ] (اِخ) دهی است از دهستان بلده بخش نور شهرستان آمل که در ۸ هزارگزی جنوب خاوری بلده واقع است. کوهستانی و سردسیر است و ۳۰۰ تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار.
محصولش غلات و لبنیات. شغل ...

[ چُ ] (اِخ) دهی است از دهستان میرزاوند بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد که در ۴۲ هزارگزی شمال خاوری راه شوسهٔ خرم آباد به اندیمشک واقع است. کوهستانی و گرمسیر
است و ۲۷۳ تن سکنه دارد. آبش از ...

[ چِ ] (ص) مردم کم عقل و نادان و احمق و گول. (برهان) (از ناظم الاطباء). بی عقل و احمق و گول. (جهانگیری) (از رشیدی). احمق و خفیف العقل. (انجمن آرا) (آنندراج). احمق. (غیاث).
دیوانه. خُل. خلک. سبک مغز. ...

[ چِ ] (اِ) در لهجهٔ قزوین، چوبها و نخی که در فاصلهٔ دو چرخ پنبه ریسی است. || در تداول روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه، به غربال بزرگی اطلاق شود
که سوراخهای فراخ دارد ...

[ چِ ] (عدد، ص، اِ) مخفف چهل هم هست که به عربی اربعین خوانند. (برهان). مخفف چهل. (از جهانگیری ) (از رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج). مخفف چهل که عدد معروف است.
(غیاث). تعیین عددی به معنی چهل. (ناظم ...

[ چِ ] (ص) اسبی است که دست راست و پای چپ او سفید باشد. (برهان). اسبی بود که دست راست و پای چپ آن سفید باشد و آن را اشکل و اشکیل نیز نامند. (جهانگیری) (رشیدی).
اسبی که دست ...

[ چُ ] (اِ) آلت تناسل را گویند. (برهان) (از جهانگیری). آلت تناسل که چول نیز گویند. (رشیدی). آلت تناسل را گویند وچُر نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). آلت تناسل و نره. (ناظم
الاطباء). آلت تناسل پسران خردسال ...

[ چَ ] (فعل امر) امر به رفتن، یعنی برو و بهندی نیز همین معنی دارد. (برهان). امر از رفتن بود. (جهانگیری). امر از چلیدن یعنی رفتن و به زبان هندی به همان معنی استعمال شود. (انجمن
آرا) (آنندراج). امر ...

[ چَ ] (اِ) بندی باشد که از چوب و علف و سنگ و گل و خاک در پیش رودخانه و جوی ببندند. (برهان) (از جهانگیری). بندی که از چوب و کاه و سنگ و علف در پیش رودخانه ...

(چِ) (ص .) 1 - کم عقل ، نادان . 2 - دیوانه ، مجنون .

(چُ) (اِ.) = چول . چر: آلت تناسل مرد، نره .

(چَ) (اِ.) سدی از چوب و علف و گل و خاک و سنگ که در پیش رودخانه بندند.


Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça چل kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki چل kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. چل diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful