چرک

Farsça چرک nedir, Farsça - Farsça sözlük چرک ne demek?

[ چُ ] (اِخ) دهی از بخش پشت آب شهرستان زابل که در ۱۲هزارگزی باختر بنجاز و ۸هزارگزی راه فرعی بند زهک به زابل واقعست. جلگه و گرمسیر است و ۴۸۴ تن سکنه دارد.
آبش از رودخانهٔ هیرمند، محصولش غلات ...

[ چَ رْ رَ ] (اِخ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «جزء بلوک خفر است و این بلوک از بلوکات قریب باعتدال فارس میباشد که در طرف مشرق مایل بجنوب شیراز بمسافت شانزده فرسخ
واقعست. طول جلگهٔ این بلوک تخمیناً ...

[ چَ رْ رَ ] (اِخ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «قلعه ایست در خاک بجنورد که ده خانوار سکنهٔ آنست. هوایی معتدل دارد. و زراعت آن از آب چشمه مشروب میشود». (از مرآت البلدان
ج ۴ ص ۲۲۰).

[ ] (اِخ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «از مزارع بلوک کوهپایهٔ کرمانست که آبش از قنات و محصولش فقط جو و گندم است و چیز دیگر بعمل نمی آید». (از مرآت البلدان ج ۴ ص
۲۲۱).

[ چُ رَ ] (ترکی، اِ) نان. (فرهنگ نظام). مطلق نان. چروک. رجوع به چروک شود.

[ چَ ] (اِ) مرغی است که خود را سرنگون از درخت آویزد، و آنرا مرغ حقگوی خوانند. (برهان). نام مرغی است که خود را از درخت آویزد. (جهانگیری). مؤلف انجمن آرا نویسد: «در
برهان گفته مرغی است که خود ...

[ چَ رَ ] (اِ) مطلق زخم را گویند اعم از زخم کارد و شمشیر و غیره. (برهان). زخم. (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج). زخم خواه از کارد و شمشیر باشد و یا جز آن. ریش. (ناظم
الاطباء). جراحت. بریدگی ...

[ چِ ] (اِ) ریمی که از زخم آید. (برهان). ریم که از زخم برآید، بهندی آنرا پیب گویند. (آنندراج) (غیاث). ماده ای غلیظ و سفیدرنگ و یا خون آلودی که در دملها تولید میگردد و از
زخمها می پالاید. ...

(چِ) (اِ.) 1 - مادة سفیدرنگی که از زخم و دمل بیرون آید. 2 - مادة تیره رنگ و چربی
که به سبب دیر شستن بدن یا لباس در روی پوست یا لباس ظاهر شود. ؛ ~ دلِ کسی را پاک
کردن کنایه از: رفع کدورت از کسی کردن .

(چُ رَ) (اِ.) [ تر. ] = چروک . چورک : نان .


Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça چرک kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki چرک kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. چرک diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful